علی شريعتی: توحيد فقط يك ايدهي كلامي - اعتقادي نيست، يعني صرفاً به اين معنا نيست كه خدا يكي است و دوتا نيست. توحيد، تجلّيات اجتماعي، تاريخي و رواني دارد. ***
رنه دکارت: به جای تسلط بر جهان، باید بر خویشتن مسلط شد. ***
ويتگنشتاين: فلسفه، يك آموزه نيست، بلكه يك فعاليت است. ***
عبدالکریم سروش: در جامعه ما كساني كه دم از ضديت با غرب ميزنند، خودشان از مرعوبترين افراد در برابر غرباند. دليل آن هم اين است كه غرب را يك هيولاي پرهيبتي ميانگارند كه به هيچرو با هيچ نيرو، با آن مواجهه نميتوان كرد. ***
بودا: شما بايد، خود بكوشيد؛ بودا فقط راه را ميآموزد. ***
ملاصدرا: من در اين زمان در ميان جماعتي گرفتار شدهام كه هرگونه تأمل در متون و ژرف انديشي را نوعي بدعت در دين ميشناسند. تو گويي آنها حنبليهاي كتب حديث هستند كه حق با خلق و قديم با حادث بر آنها مشتبه شده است. ***
بودا: آن كسي كه دور از من ميزيد اما در طريق راستی گام ميزند هميشه به من نزديك است ***
بودا: ذهني كه انباشته از انديشههاي آزمندي، خشم، و شيفتگي است اعتماد را نشايد. چنين ذهني را نبايد به حال خود رها ساخت؛ آن را بايد سخت مهار كرد. نه مادر، نه پدر و نه هيچ يك از نزديكان نميتوانند به اندازه يك ذهن تربيت شده در حق ما نيكي كنند *** .
عبدالكريم سروش: شريعتي، پروژه بازرگان را به اوج رساند و نه فقط يك دنياي آباد، بلكه يك انقلاب دنيوي را از دل دين بيرون آورد. ***
دكارت: هر چيزي را كه من به طور واضح و متمايز به تصور آورم، صحيح خواهد بود *** .
اقبال لاهوري: اصل معني را ندانم از كجاست/ صورتش پيدا و با ما آشناست/ راز معني، مرشد رومي گشود/ فكر من بر آستانش درسجود ***
دكارت: ما قادر هستيم مدعي شويم كه جسم وجود ندارد و همچنين ادعا كنيم كه جهاني نيز وجود ندارد... اما هرگز نميتوانيم ادعا كنيم كه من وجود ندارم. زيرا من ميتوانم در حقيقت ساير اشياء، شك كنم. ***
هراكليت: شما هرگز نميتوانيد در يك رودخانه، دوبار شنا كنيد. امّا كراتيلوس در برابر او ميگفت:اما شما قادر نيستيد حتي براي يك بار هم در رودخانه شنا كنيد؛ زيرا هم همان رودخانه و هم شما چنان تغييرپذير هستيد كه لغات «همان» و «شما» داراي معناي واقعي نيستند. ***
عبدالكريم سروش:انقلاب اسلامي در كشورما، انقلاب بسيار پرشوري بود، پرهيجان بود، پر از عشق بود، اما فقر تئوريك داشت، و اين فقر تئوريك يعني كمبود همان سهمي كه عقل، بايد نسبت به آن اداء كند و همچنان، اين فقر، باقي مانده است. ***
نیچه: این انتهای کفر نیست، آغاز تفکر است، ما خدارا آفریدیم؟ یا خدارا مارا ...؟! ***
آگوستين قديس: انسانها بايد تواضع پيشه كنند و محدوديتهای جدی خود را درباره اينكه به چه چيزهايی ميتوانند معرفت يقينی بيابند، بدانند. ***
ویتگنشتاین: ما زندانیانِ قدرتِ وهم گونه ی زبان هستیم... ***