ملاعبداللّه زنوزي
2-1- «ملاعبداللّه مدرس، فرزند بيرمقلي، ملقب به باباخان (مسقط الرأسش قريه زنوز از مضافات و توابع مرند از قراي تبريز) در بدايت سن، از زنوز به خوي رفت و به تحصيل علوم عربيه و ادبيه مشغول شد و به اقصيالغاية تحصيل نمود چنان كه به ملاعبداللّه نحوي معروف شد. از خوي به كربلا رفت و در خدمت آقاسيد علي طباطبايي صاحب كتاب رياض، مشهور به شرح كبير به تحصيل اصول فقه مشغول شد. پس از چندي به دارالايمان قم رفت و در خدمت مرحوم ميرزا ابوالقاسم قمي صاحب كتاب قوانين الاصول به خواندن آن كتاب مواظبت نمود. پس از فراغ به اصفهان رفت و در خدمت مرحوم ملاعلي نوري به تحصيل اصول فقه و در خدمت مرحوم حاج سيد محمدباقر رشتي (1) به تحصيل علم فقه مشغول شد و در علوم رياضيه به قدر امكان تحصيل نمود.» (2)
آخوند ملاعبداللّه زنوزي در حكمت و فلسفه از شاگردان خاص ملاعلي نوري است و براي استاد احترام خاصي قائل است و برافكار او احاطه كامل دارد. وي به رموز و مشكلات و دقايق كتب اسفار و آثار ديگر ملاصدرا وارد است. از شاگرادن اويند:
1- فرزند گرامياش آقا علي مدرس زنوزي
2- ميرزا ابوالقاسم نوري معروف به كلانتر
3- آخوند ملاحسن خويي
برخي از آثار او عبارتند از:
1- تعليقات مختصري براسفار ؛
2- تعليقه بر شواهد الربوبيه ؛
3- تعليقه بر مبدأو معاد ؛
4- تعليقه بر اسرار الاَيات ؛
5- تعليقه برشفا ؛
6- تأليف انوارجليه در شرح حديث حقيقت مولي اميرالمؤمنين علي (ع)، كه در سال 1247 ه. ق. پايان يافته است؛
7- تأليف لمعات جلية در اثبات واجب الوجود و اثبات صفات او تبارك و تعالي؛
8- رساله علميه در كشف عقوبات اخرويه تأليف 1239 ه.ق. (3) .
آقا سيد رضي لارجاتي
2-2- مكتب تهران، علاوه بر فلسفه در عرفان نيز كمي فعال بود. در واقع شروع حوزهي عرفاني تهران با آمدن آقاسيّدرضي لاريجاني است كه در اواخر عمر به دعوت آقاميرزا اسماعيل گرگاني - از رجال قاجار- به تهران ميآيند. آقا سيّد رضي يك سال پس از پايه گذاري دارلفنون (1266 ه.ق.) در دوران صدارت ميرزاتقي خان اميركبير، به تهران آمد و استادان عصر به استاديش اقرار و از محضرش استفاده ميكردند و كتب شيخ محيالدين و صدرالدين قونوي را تدريس ميكرد و شاگردان مبرز تربيت كرد كه از آن جمله آقاميرزامحمدرضا قمشهاي و حاج ميرزانصير گيلاني - رضواناللّه عليهما - بودند (4) .
آقا سيّد رضي از شاگردان آخوند ملاعلي نوري و استادان بزرگ مكتب اصفهان و مدرس حكمت متعاليه و عرفان نظري بوده و سال 1270 ه.ق. رحلتش اتفاق افتاده است (5) .
ميگويند آقا سيّد رضي لاريجاني، در اصفهان مورد آزار و اذيت و تكفير و تبعيد قرار ميگيرد. استاد سيّد جلالالدين آشتياني در اين باره آوردهاند كه:
«سيد رضي همان شخصي است كه حاج محمد ابراهيم كلباسي او را تكفير نمود. اين نوع تكفيرها با موازين شرع موافق نبوده، اگر اعمال مكفران را حمل بر صحت كنيم بايد بگوييم حكم آنها به تكفير ناشي از عدم ورود به مباني عقلي و عرفاني بوده است؛ لهذا كساني كه در علوم منقول و معقول ماهر بودهاندكمتر اشخاص را تكفير كردهاند؛ نوعاً كساني كه تكفير ميشدند اهل صلاح و سداد و ورع و تقوي و فضيلت بودهاند. همين سيد رضي از متقين بنام عصر خود بود. اغلب ايام سال را روزه و در شب زندهداري و عبادات و رياضات شرعي و مواظبت برطاعات و زهد و ورع و عمل و تعبد به ظواهر شرع، داستانهاي عجيب و غريب از او نقل كردهاند.
... سيد رضي از اصفهان به نجف آباد تبعيد شد. اين سيّد محقق مجبور شد از براي نجات جان خود تظاهر به جنون كند. گويند طبيب معروفي كه در باطن از مريدان سيّد بود، شهادت داد كه من مدتها سيّد را معالجه جنون مينمودم. با اين تدابير اين عارف رباني نجات پيدا ميكند و جان به سلامت ميبرد و به سرنوشت شيخاشراق و عينالقضاة همداني مبتلا نميگردد.
معروف است كه مرحوم حجةالاسلام، شفاعت از آقا سيّد رضي نمود تا از نجفآباد به اصفهان مراجعت كرد و به كار تدريس خود ادامه داد.» (6)
استاد آشتياني در تسلط و برتري آقا سيد رضي برآخوند ملا علي نوري در موضوع عرفان، آورهاند كه:
«اساتيد بزرگ تهران در دورهي قاجار همه پرورش يافتهي حوزهي نوري (آخوند ملاعلي نوري) بودهاند. در بين شاگردان آخوند، آقا سيد رضي (لاريجاني) در عرفان بزرگترين استاد عصر خود بود. سيّد رضي لاريجاني اگر چه در حكمت متعاليه شاگرد آخوند نوري است و شايد در مسائل نظري و فلسفه بحثي، به مرتبه آخوند نوري نرسد؛ ولي در عرفانيات و حكمت ذوقي و احاطه به كلمات اهل عرفان بر آخوند نوري ترجيح دارد، بلكه فاصله اين دو در اين قسمت زياد است و همان طوري كه آخوند نوري در حكمت متعاليه كم نظير است، آقا سيّد رضي در تصوف و عرفان در بين متأخران بينظير و در تسلط به افكار محيالدين در مرتبه و مقام بعد از شارحان كلمات محيالدين و عارفان قرن هفتم و هشتم قرار دارد.»
ميرزاي تنكابني درباره سيد رضي لاريجاني گويد:
2-3- استادم (آقا محمد رضا) ميفرمودند: چون صبحها به منزل سيّد معظم براي درس حاضر ميشديم آن بزرگوار همه روزه به بام خانهاش مناجاتِ خمسه عشر را مأثور از حضرت سيّد الساجدين زينالعابدين علي بن الحسين - عليهماالسلام - است از حفظ ميخواند و چون ثكالي (مادر فرزند از دست داده) ميگريست و بعد از اجتماع شاگردان در مَدْرَس از بام به مدرس ميآمدند و همه روزه قبل از شروع به تدريس شرحي به شاگردان خود موعظه ميفرمودند و فصلي كامل در تشويق و ترغيب به تحلي به اخلاق حسنه و تحذير از ملكات رذيله و خبث و تحريص بر سلوكِ طريقهي اولياء و اصفياي كاملين و حكما و عرفاي شامخين بيان ميكردند. بعد شروع به تدريس مينمودند و اكثر تدريسش علوم الهيه و كتب عرفا و صوفيه بوده؛ و با كمال ِ استيناس و حُسْن معاشرت كه با عموم، خصوصاً با شاگردان خود داشتند، صاحب مهابتِ عظميه در انظار بودهاند.» (7)
پانوشتها
1. سيّد محمد باقر رشتي از اعاظم مجتهدين و اكابر فقهاي اصوليين عالم زاهد و فقيه جامع. (در 1175 در چرزه از نواحي طارم عليا متولد و در شب 3 ربيعالثاني 1260 وفات يافته است) (تذكرة القبور، ص 43).
2. ملا عبداللّه مدرس زنوزي، مقدمه انوار جليه ، تصحيح و مقدمه از استاد سيّد جلال الدين آشتياني، ص 38 و 39.
3. نايب الصدر شيرازي، طرائق الحقائق ، ج 3، ص 236.
4. عبرت نائيني، تذكره مدينة الادب ، ج 3، ص 101 به بعد.
5. عبرت نائيني، تذكرهي مدينة الادب ، ج 2، ص 732، چ كتابخانه مجلس شوراي اسلامي، 1376.
6. استاد سيّد جلال الدين آشتياني، مقدمه شواهد الربوبيه ، ص 107 و 108.
7. سيّد مصطفي محقق داماد، نامهي فرهنگستان علوم ، شماره 6 و 7 سال چهارم، ص 51 و 52 و نيز استاد صدوقي سها، تاريخ حكما و عرفاي متأخير ، ص 262 و 263.