زاد و زندگي
5-1- محمدرضا فرزند شيخ ابوالقاسم (1) در سال 1234 ه.ق. (2) در قمشهي اصفهان متولد شد. پدرش از فضلاء و علماء در قمشه بود.
عارف حكيم الهي آقا محمدرضا قمشهاي از حكماي اربعه تهران است كه مدرس عرفاني و حكمي خاص خود را بر مبناي آثار محيالدين عربي و شارحانش و مشرب صدرايي تشكيل داده است. وي انتقالدهنده مكتب عرفاني اصفهان به حوزهي تهران بوده، و فتح باب عرفانيات در تهران از وي آغاز شده است. (3) مي گويند سلسله اساتيدش به ملاعلينوري و آقامحمد بيدآبادي و سپس تا ملاصدرا و از وي تا شيخالرئيسابنسينا ميرسد.
آقاي قمشهاي بيشترين استفاده را از عارف بزرگوار آقا سيّد رضي لاريجاني برد. لاريجاني در تأييد اين مطلب، در مقايسه حاج محمد جعفر لاهيجي (لنگرودي) با آقا سيد رضي لاريجاني از آقا محمدرضاقمشهاي نقل شده است كه: «در اصفهان نزد حاج ملامحمدجعفر لنگرودي شروع به خواندن شرح فصوص نموديم و چون لاهيجي اقتدار كامل به تدريس اين كتاب نداشت به سراغ آقا سيد رضي مازندراني (لاريجاني) رفتيم و نزد او شروع به قرائت شرح فصوص نموديم، او از اينكه ما او را بر حكيم لاهيجي ترجيح دادهايم با حالتي نگران گفت: تدريس شرح فصوص كار قلندريست و حاج ملامحمدجعفر حكيم است نه قلندر.» او پس از تحصيل حكمت نزد آقا ميرزاحسن نوري و حاج محمد جعفر لاهيجي، شروع به تحصيل در عرفان نظري و آثار محي الدين و صدرالدين قونوي نزد آقا سيدرضي لاريجاني ميكند و پس از استاد بركرسي تدريس عرفان و آثار محي الدين عربي مينشيند.
پس از هجرت آقا محمدرضا از اصفهان به تهران، در واقع ميتوان گفت كه مكتب عرفاني اصفهان از دو طريق به حوزهي تهران منتقل ميشود، يكي از طريق آقا سيّد رضي كه فضل تقدم و استادي بر شاگرد دارد و ديگري عارف حكيم آقاي محمدرضا قمشهاي است.
آقاي محمدرضا قمشهاي تا سن شصت و دو سالگي در اصفهان مشغول تدريس حكمت متعاليه و عرفان بود و از آخرين بازماندگان سلسله اساتيد حكمت و عرفان در مكتب اصفهان شمرده ميشود.
سخن كنت دو گوبينو (4)
5-2- مؤلف كتاب ملل و نحل در آسياي مركزي كه در سال 1274 ه.ق. (1865م - 1244 ه.ش.) مصادف با چهل سالگي عارف حكيم آقا محمدرضا در فرانسه چاپ گرديد، آورده است كه:
«اين مرد (آقا محمدرضا) در زيركي و فطانت در درجه اول و در علم صاحب مقامي جليل است. حكمت و كلام را پيش حاجي محمدجعفر لاهيجي و ميرزاحسن نوري فرا گرفته، و در عرفان و تصوف كه فن خاص اوست
و در آن مهارتي به سزا دارد شاگرد حاجي سيدرضي است و حاليه در اصفهان به تدريس مشغول است.» (5)
تكفير قمشهاي
5-3- درباره عارف حكيم آوردهاند كه:
«وكان شديد التسليم لاخبار اهل البيت عليهم السلام كثير الاقصار علي ظواهرها و كان يعظم الفقها و يحبهم و يرجع اليهم و يعون عليهم...»
ميگويند متقابلاً فقهاي عظام به اهل حكمت و عرفان احترام نهاده از امثال او در بعض موارد كه مورد هجمه متعصبين و متحجرين قرار ميگرفتند، دفاع كردهاند. و از مقامات عالي آنان ياد نمودهاند. ولي به هر حال براساس عوامانه كردن دين توسط برخي از فقها به دليل عدم تفقّه در جامعيت دين؛ حكم به تكفير حكما و عرفا ميكردند.
فقيه شهر، حقيرم شمرد و باده گساران دهند دست به دستم، برند دوش به دوشم
به طوري كه در مورد آقا محمدرضا قمشهاي برخي بر سر منابر حكم به تكفير مينمودند و غلامحسينافضلالملك آورد كه:
«درباره آقا محمدرضاقمشهاي بعضي كلمات به ميان آمد كه در بعضي از علما او را بر سر منبر تكفير كردند .»
با سر زلف تو دل، نرد محبت ميباخت زاهد آشفته شد و از پي تكفير افتاد
وعدهاي از فقها عظام در دفاع از وي آوردهاند كه:
«شخصي كه با مشرب عارفانهي وي سر سازگاري نداشته، در ملاء عام به تلخگويي و بيحرمتي زبان گشوده، باعث تحريك جماعتي عليه او ميشود، تا جايي كه نزديك بود كار بالا بگيرد، وليكن حضور به هنگام يكي از شاهزادگان در آن معركه، باعث متفرق شدن جماعت فتنهگر شده و خوشبختانه آسيبي به عارف قمشهاي نميرسد!»
آثار عارف حكيم محمد رضا قمشهاي
5-4- رساله ولايت : رسالهاي است ذيل فص شيثي فصوص الحكم؛ در اين خصوص استاد آشتياني روايت ميكنند كه: «در فص شيثي در بحث «ولايت» و تقسيم آن به ولايت مطلقه و مقيده، استاد زمان خود، آقا محمد رضا- در رساله جداگانه - به ايراد مناقشه و اشكالات عميق و دقيق بر كلمات شارح در مسئله ختم ولايت پرداخته و اثبات كرده است كه: خاتم ولايت مطلقه آدم الاولياء، علي بن ابي طالب، است، و ديگر اولياي محمديين. ولايت وارثان ولايت محمديه موهوبي است، مانند اصل نبوت مطلقه و صاحبان مقام و مرتبه نبوت، نبوت آنها موهوبي است و آنان بينياز از معلم بشري هستند» (6)
2- رساله موضوع الخلافة الكبري (7)
3- رساله در شرح حديث زنديق (8)
4- رساله في الفرق بين الاسماء الذات و الصفات (9)
5- رساله در شرح اسفار اربعه (10)
6- رساله در موضوع علم (11)
7- حواشي بر اسفار
8- تعليقات بر شواهد البوبية
9- رساله در تحقيق معاني جوهر در لسان اهل اللّه (12)
10- حواشي بر فص محمدي و فص نوحي و فصوص ديگر (13)
11- حواشي بر كتاب تمهيدالقواعد ابن تركه
12- حواشي بر مفتاح قونوي
13- رساله وحدة الوجود (14)
14- ديوان اشعار با تخليص صهبا (15)
15- رساله في الرد علي الاعتراض علي دليل امتناع امتزاع مفهوم واحد من الحقائق المختلفه (نسخه خطي كتابخانه مركزي مجموعه 5248) (16)
16- رسالهي جوابيه در شرح فقره «اللهم اني اسئلك مِن بهائك بابهاه و كل بهائك بهي»
شرح سفرهاي چهارگانه
5-5- قمشهاي شارح فلسفه صدرايي ذيل مقدمهي اسفار اربعه مينويسد: «فلاسفه و حكماي راسخون نظر ميكنند در آفاق و انفس، ميبينند نشانههاي حق را و استدلال ميكنند از آثار و عظمتهاي وجود به قدرت خدا. حكما و فلاسفه هم آسمان را و هم زمين را و كيفيت بود آنها را و جهش آنها را هم مشاهده ميكنند و اينكه چگونه هستند و با چه وضعي حركت ميكنند. اين اشاره است به آيه سنريهم آياتنا... انّ لهم الحق و اينگونه حكماي الهي عالم را با يار و جلوه يار ميبينند و اين سفر اول از اسفار اربعه عقليه متناظر با آن چيزي است كه اهل سلوك از اهل اللّه آن را سفر من الخلق الي الحق فرمايند.
ودر سفر چهارم فيلسوف در خلق آسمانها و زمين نظر ميكند و رجوعشان را به اللّه مييابد و بر نفع و ضررشانآگاه ميشود و سعادت و شقاوت دنيا و آخرت را ميشناسد و لذا نهي از مفاسد و امر به مصالح ميكند و نظر ميكند در امر آخرت و حقيقت بهشت و آتش و ثواب و عقاب و صراط و حساب و ميزان (17) ».
مرگ عارف قمشهاي
5-6- صاحب الما´ثر و الا´ثار ضمن بيان كرامتي در وقت وفات عارف قمشهاي آورد كه: «امسال كه يكهزار و سيصد و شش هجري است در دارالخلاقه ] تهران [ وفات يافت. نزديك نزع با خواص خود گفته بود كه آيا اسب سفيدي را كه حضرت صاحب(ع) براي سواري من فرستادهاند ديديد؟» (18)
«وفات حاج ملاعلي مجتهد معروف به كني و آقا محمدرضا در يك شب بود. اما اگر در وفات ملاعلي كني تمام عالم شيعه عزاداري كردند و تعطيل عمو ميشد، در تشييع جنازه آقا محمدرضا فقط چند نفر مثل مرحوم ميرزاابوالحسن جلوه حضور داشتند.» (19)
مدفن او را صاحب الطرائق در ابن بابويه نزديك حاج آخوند محلاتي ذكر ميكند. ولي مدفن اصلياش را سر قبر آقا - امام جمعه تهران - به ايوان سنگي كوچكي دانند كه به علت خيابانكشي در آن محل، استخوانهاي آقا محمدرضا را به از آنجا ابنبابويه برده دفن كردهاند. و اللّه اعلم
پانوشتها
1. سيدمصلحالدين مهدوي، تذكرة القبور ، كتاب فروشي اصفهان، سال 1348، ص 438
2. قزويني، يادداشتهاي قزويني ، ج 8، ص 235، در تذكرة القبور تولد آقا محمدرضا 1241 ه.ق. ذكر شده است.
3. سيّد جلال الدين آشتياني، شرح فصوص الحكم ، انتشارات علمي و فرهنگي، 1375 هش، ص 11
4. كنت گوبينو: منشي سفارت فرانسه در ايران از سال 1271 تا 1374 و وزير مختار فرانسه در ايران از سال 1278 تا 1281 ميباشد. رجوع شود به لغت نامه دهخدا
5. مدرسي چهاردهي، تاريخ فلسفه اسلام، انتشارات علمي، 1336 ه.ق. ص 234
6. آشتياني، مقدمه شرح فصوص الحكم ، س 10
7. ابن رساله ذيل فص داووديه با رساله ولايت ذيل فص شيثي فصوص الحكم به كوشش استاد صدوقي سها در مطبعه نور قزوين در سال 1354 به چاپ رسيده است. نيز رجوع شود به شرح فصوص الحكم استاد آشتياني، رساله ولايت ذيل فص شيثي در ختم ولاية المحمديه، ص 440 و رساله خلافه الكبري، صص 956 -959
8. نسخهاي از اين شرح در نزد آقاميرزاابوالفضلتهراني بوده كه لميقرء است به نقل از استاد صدوقي سها، نسخه خطي ملك 5759، به نقل از نامهي فرهنگستان علوم، ش 7 و 6
9. آشتياني، شرح فصوص ، صص 54 و 55
10. ملاصدرا، اسفار اربعه ، چ بيروت، ج 1، صص 13-16 همچنين ببينيد نامهي فرهنگستان علوم ش 6 و 7 صص 104- 109
11. اين رساله به همراه رساله خلافهالكبري در آخر رساله جمع بين الرأيين فارابي در تهران به چاپ رسيده است (مدرسي چهاردهي، مجله يادگار )
12. آشتياني، شرح فصوص ، صص 83 - 85
13. همان منبع
14. اين رساله با حواشي ميرزا ابوالحسن جلوه حواشي بر تمهيد القواعد با اصل كتاب تمهيد و رساله مفتاح مفاتيح الفصوص با حواشي آقا ميرزاهاشم اشكوري - از شاگردان ارشد آقا محمدرضا- بر رساله مفتاح مفاتيح الفصوص نوشتهاند، به ضميمه چند رساله ديگر از معاريف حكما و عرفا در يك مجلد در تهران در سال 1316 ه ق. به چاپ رسيده است.
همچنين رجوع شود به شرح فصوص، آشتياني صص 25 - 28 (مدرسي چهاردهي، تاريخ فلسفه اسلام ، صص 237 - 238)
15. تذكره القبور ، ص 328
16. نامهي فرهنگستان علوم ، ش 6 و 7
17. حاشيه آقا مجمدرضا قمشهاي بر اسفاراربعه ، چ بيروت، ج 1، ص 14 و 15
18. اعتماد السطنة، الما´ثر الا´ثار ، ص 222
19. مدرسي چهاردهي، تاريخ فلاسفه اسلام ، ص 236