• معناي دين از نگاه بازرگان
مفهوم دين را در ايدئولوژي تجددطلبان اسلامي معاصر بايد در چارچوب تسلط افكار مذهبي بر فرهنگ و استنباطهاي عامه مردم نگريست. به طور معمول و سنتي، ذهن عامه مردم به فرهنگي اعتقاد داشته كه بر تقديرگرايي به عنوان مشيت الهي مبتني بوده وقايع غمانگيز زندگي اولياي شيعه بر آن سايه افكنده است. علاوه بر اين ذهن عامه مردم دخالتهاي فوقطبيعي را در زندگي و حوادث روزانه پذيرفته است. گرچه اين تلقي مذهبي نفوذ خود را تا حدودي از دست داده (به ويژه از زمان مشروطيت به بعد، و از طريق جريانات التقاطي يا تسليم آشكار به افكار جديد) اما همچنان در بسياري از حوزههاي فكر عمومي تأثير دارد. برخلاف اين گرايش، تفكر غيرمذهبي است كه عمدتاً از اروپا الهام گرفته و دين را به عنوان دژ جامعه سنتي، عامل عقبماندگي و مانعي بر سر راه پيشرفت ميبيند. در نتيجه غيرمذهبيون (سكولاريستها) تلاش كردهاند تا اين فرهنگ و نهادهاي ناشي از عادات را به تدريج ضعيف كرده و از نفوذ آنها بكاهند. اقداماتي هم براي تغيير شكل اين عادات جمعي به عمل آمده است، از جمله فرمان پوشيدن لباس متحدالشكل (1307)، كشف حجاب (1315) و تغيير تقويم اسلامي (1355) . در واكنش به اينگونه مبارزه ميان فرهنگ سنتي (در اشكال محافظهكارانه و ارتجاعي آن) و افكار غيرمذهبي (در شكل تجددطلبانه تهاجمي آن) بود كه بازرگان افكار خود را در مورد دين آشكار ساخت. وي از يكسو ناچار بود با آنچه كه به نظر وي «اسلام خرافي، انحرافي، تشريفاتي و فردي» است از طريق «اسلام اصلي، اجتماعي، زنده و زندهكننده» مبارزه كند.(1) و از سوي ديگر ميبايست با حركت عنان گسيخته افكار غيرمذهبي كه اخلاقيات سنتي جامعه را تضعيف ميكرد، مواجه شود. بازرگان در تلاشهاي خود براي ساختن ديدگاهي مذهبي در مقابله با اين دو موضع، نظريه تكامل دين را به وجود آورد. در اين نظريه اعتقاد بر اين است كه افكار مذهبي به ناچار بايد يك روند تكاملي را طي كند و در اين روند دو راه وجود دارد: راه اول انبياء است كه رسالت آنها با پيامبري حضرت محمد(ص) خاتمه يافته و راه دوم بشر است كه همچنان در جستجوي حقيقت اشيا است تا زماني كه سرانجام (در زمان نامعيني در آينده) به سطح درك انبياء برسد. پيام پيامبران الهي چنين است: انسان خليفه خداوند بر روي زمين است و مأموريت دارد تا از طريق كار و كوشش از طبيعت بهرهبرداري كند تا صفات والاتر خود را تحقق
بازرگان در تلاشهاي خود براي ساختن ديدگاهي مذهبي در مقابله با اين دو موضع، نظريه تكامل دين را به وجود آورد. در اين نظريه اعتقاد بر اين است كه افكار مذهبي به ناچار بايد يك روند تكاملي را طي كند و در اين روند دو راه وجود دارد: راه اول انبياء است كه رسالت آنها با پيامبري حضرت محمد(ص) خاتمه يافته و راه دوم بشر است كه همچنان در جستجوي حقيقت اشيا است تا زماني كه سرانجام (در زمان نامعيني در آينده) به سطح درك انبياء برسد.
بخشد.(2) بازرگان مدعي است كه اين پيام الهي با تجربهي انسان در طول تاريخ هماهنگ است زيرا انسان تحت تأثير غريزه طبيعي به بهرهبرداري از طبيعت دستزده و از طريق كار علمي محيط جديدي خلق كرده است.(3)
لازم به توضيح است كه فكر «تكامل دين» فرصتي در اختيار آزاديخواهان اسلامي قرار ميدهد تا از طريق آن به اصلاح تفكر سنتي بپردازند و همچنين براي ايجاد ساختاري كه در آن عناصر سنتي و نوين با هم تركيب شده باشند به گردآوري تفكرات نوين اقدام نمايند. اين فرصت، انعطافپذيري چشمگيري براي مفسرين جديد دين فراهم ميآورد و حوزه استفاده آنها از منابع، روشها، تفسير و نحوهي ارائه وسعت ميبخشد. فكر تكامل دين در مقابل ديدگاههاي غيرمذهبي و سنتي، جايگاه نيرومندي را در اختيار آزاديخواهان اسلامي قرار ميدهد. يكي از جنبههاي حيرتآور تفكر مذهبي بازرگان اين است كه وي حاضر نيست بين جهان مادي و جهان معنوي تفاوت قائل شود. در واقع وي نظريه بسيار رايج سنتي را دربارهي وجود روح مستقل و تغييرناپذير انسان به نام نفس، نميپذيرد. بازرگان براي توجيه روز قيامت و رستاخيز، تا آنجا پيش ميرود كه امكان نوعي انگشتنگاري ژنتيكي را درنظر ميگيرد كه در آن اعمال فرد در مولكولهاي او به رمز نوشته ميشود تا در روز قيامت از طريق روندي بينهايت طولاني دوباره ساخته شود. خلاصه كلام اينكه ديدگاه مذهبي بازرگان اساساً بر اين پايه استوار است كه انسان به عنوان خليفه خدا به سلاح خرد و علم مجهز است تا بر محيط مادي خود تأثير گذاشته و صفات الهي خود را تحقق بخشد. اين ديدگاه در مقابل جهانبيني سنتي محافظهكارانهي قضا و قدري و همچنين در رقابت با آنچه كه به عقيده بازرگان مفهوم انسان خود محور و در نتيجه فاقد اصول اخلاقي در جهانبيني غير مذهبيون است، خلق شد.
• تكامل دين از نگاه بازرگان
چكيده ي سخن بازرگان درباره «سير تكامل دين» اين است: خداپرستي (يا دين) در يك سير تاريخي تكامل پيدا كرده است و اين جريان دو جنبه دارد. يك جنبه آن سنت و حقايق الهي است كه به پيامبران وحي ميشود و جنبه ديگر آن كشف حقايق به وسيله انسان است كه با استفاده از عقل و در واكنش به طبيعت پيراموني به دست ميآيد. بازرگان معتقد است در حالي كه سنت وحي پيامبران پايان يافته و به عاليترين درجه تكاملي رسيده است انسان هنوز راه درازي در كسب و كشف حقايق دارد.
ميگويد رسالت پيامبران - با توجه به مشخصات و ويژگيهاي زمان و مكان - تكميل شده و در موازات با رشد تمدن بشري پيش رفته است. اين جريان تكاملي با نوح آغاز شد از لوت، يعقوب، يوسف و موسي گذشت و سرانجام به پيامبر اسلام رسيد و با وي خاتمه يافت. پيامبران ديگر نيز كه نامشان در قرآن نيامده مثلاً بودا و زردشت و حتي پيامبران مصر باستان در اين سير تكاملي شركت داشتهاند. تمام اديان و انبياء يك روند واحد را دنبال ميكنند. هدفشان تعليم توحيد و معاد است.
بشر پيش ميرود و پا به پاي تكامل بشر، انبياء برانگيخته ميشوند: گاهي چون دايه براي نگهداري كودك نحيف از زمين خوردن، زماني براي جلوگيري از پرتابشدن جوان پرشور... و بالاخره براي نشان دادن جاده طولاني پر خطر ولي پر حاصل حيات به مرد تازه بالغ.
ميگويد رسالت
چكيده ي سخن بازرگان درباره «سير تكامل دين» اين است: خداپرستي (يا دين) در يك سير تاريخي تكامل پيدا كرده است و اين جريان دو جنبه دارد. يك جنبه آن سنت و حقايق الهي است كه به پيامبران وحي ميشود و جنبه ديگر آن كشف حقايق به وسيله انسان است كه با استفاده از عقل و در واكنش به طبيعت پيراموني به دست ميآيد. بازرگان معتقد است در حالي كه سنت وحي پيامبران پايان يافته و به عاليترين درجه تكاملي رسيده است انسان هنوز راه درازي در كسب و كشف حقايق دارد.
پيامبران اصلاح نسل بشر بوده است، اما مخاطبان آنها هدايت الهي را نپذيرفتند. برخي به كفر گراييدند. در نتيجه گرفتار بلاهاي طبيعي شدند:
اعيان قوم حيله بزرگي انديشيده احساسات عوام را عليه كسي كه مخالفت با خدايان دستپرورده عزيز آنها را كرده است تحريك نمودند تا كار يكسره شود... ولي طوفان آمدن و نسل كفار يعني كساني كه به قول نوح قابل اصلاح نبودند و جز كافر و فاجر نميزاييدند ( را ) از بين برد.
به عبارت ديگر معتقد است كه در هر مرحله از تاريخ عدهاي در اثر هدايت پيامبران رستگار و عدهاي به نابودي كفر كشيده ميشوند. در اين روند نخبگان بشر انتخاب شده، جامعه انساني پيشرفته و عناصر نامطلوب نابود شدهاند.
به اين ترتيب اولين نخبهگيري به اصطلاح علماي طبيعي Selection در مزرعه بشريت به عمل آمده باغبان چيرهدست بوتههاي نامرغوب را ريشهكن نموده فقط چند پايه افراد صالح باقي گذاشت تا به توليد و تكثير مجدد بپردازند.
بازرگان سير تاريخي فوق را شامل مراحل و ويژگيهاي خاص معرفي ميكند. در مرحله اول انسان بتپرست مورد خطاب پيامبران است. در دوره بعدي انسان از بتپرستي دست ميكشد و مسئول اعمال خود ميشود. در دوره نهايي انسان موجودي اجتماعي و متمدن ميشود. اين سير تكاملي جنبههاي جغرافيايي و اجتماعي هم دارد. يعني در دوران اول، پيامبران فقط نزديكان و اقوام خود را دعوت ميكنند. اما با تكامل دين، محدوده مخاطبانشان توسعه پيدا ميكند. سرانجام تمام جامعه بشري را شامل ميشود.
ميگويد روش كار و «اسلوب تعليم» نيز شامل تكامل است. يعني تعاليم پيامبران در دوران شرايط و دستورات روش مردمان را تغيير ميدهد (نمونه حضرت موسي). در دوره بعدي جنبه عواطف و احساسات مردم را مدنظر قرار ميدهد (نمونه حضرت مسيح). سرانجام قوه تعقل هدف تربيت قرار ميگيرد. (نمونه حضرت محمد). دو معيار و ميزان براي اين سير تكاملي قائل ميشود. اول آنكه از هويت فردي و قومي به هويت جهاني متمايل است. ديگر اينكه از عالم احساس به عالم تعقل حركت دارد. بر همين اساس ميگويد جامعه عقلي و به اصطلاح غير مذهبي غرب به تعليمات پيامبران نزديكتر است تا جامعه سنتي شرقي ايراني.
بشر از روز اول در راهي جز راه انبياء پيش نرفته است و اتفاقاً دسته افراطي دوم كه پيشرو آنها ماديون علمي ميباشند در جادهاي افتادهاند كه سرمنزل آن خدا و آخرت و دين است. شايد اينها به درك حقيقت مبداء و معاد نزديكتر باشند تا بسياري از مقدسين خرافي مسلك!
جمعبندي مطلب اينكه: تعليمات وحي شده به پيامبران سير تكاملي را طي كرده است. جامعه بشري هم همان راه طي شده پيامبران را ميرود. پيامبران به اوج درجه تكاملي خود رسيدهاند. رشد تكاملي بشر هنوز ادامه دارد. راه انبياء و راه بشر هر دو يكي است. تنها تفاوت اينكه انبيا مورد خطاب وحي الهي بودند. از طريق آن به حقايق دست يافتند. بشر از طريق تجربه و عقل بايد هماه راه را طي كند.
آري بشر در سير تكاملي خود راهي جز راه انبياء نپيموده است و روز به روز به مقصد آنها نزديك ميشود. اما خواهيد ديد فاصله به قدري زياد است و انبياء آن قدر جلوتر از مردم و بزرگترين نوابغ رفتهاند كه بشريت سالهاي سال بايد رنج ببيند و پيش برود تا رشد كافي براي درك صحيح معاني و اجراي درست مقاصد آنها احراز نمايد» تكامل بشر مشيت خداوند است. هر قدر بعضي از منتقدين
بازرگان سير تاريخي فوق را شامل مراحل و ويژگيهاي خاص معرفي ميكند. در مرحله اول انسان بتپرست مورد خطاب پيامبران است. در دوره بعدي انسان از بتپرستي دست ميكشد و مسئول اعمال خود ميشود. در دوره نهايي انسان موجودي اجتماعي و متمدن ميشود. اين سير تكاملي جنبههاي جغرافيايي و اجتماعي هم دارد. يعني در دوران اول، پيامبران فقط نزديكان و اقوام خود را دعوت ميكنند. اما با تكامل دين، محدوده مخاطبانشان توسعه پيدا ميكند. سرانجام تمام جامعه بشري را شامل ميشود.
و بدبينان مدعي واقعيت و منكر حقانيت آن باشند.
آنچه بازرگان در گفتار فوق مطرح ميكند به دو موضوع قابل تقسيم است: يكي در مورد پيامبران و تعليمات آنها و موضوع ديگر در مورد تكامل اين تعليمات. بازرگان داستان پيامبران را از قرآن ميآورد و در چارچوب يك «سير تكاملي» قرار ميدهد. ظاهراً بازرگان از اولين، و شايد هم اولين، نويسندگان ديني در ايران است كه اين سير تكاملي دين را مستمراً و مكرراً در نوشتار خود مطرح ميكند.
مردم را مورد توجه قرار ميدهند قوانين خوب محسوب ميشوند. هدف بازرگان از اين بحث اين است كه قدرت بلامانع حكومت را به نحوي مورد انتقاد قرار دهد. به فكر خود شرايط مهار و تنظيم آن را فراهم آورد. اما بايد توجه داشت كه بحثي كه بازرگان در اين مورد به كار ميبرد ميتواند براي دفاع از حكومت ديكتاتوري هم به كار گرفته شود. يعني اگر ارزش افراد را براساس كاربرد اجتماعي آنها در حفظ نظام قرار دهيم و براي آنها به عنوان اعضاي اجتماع، حقوق اساسي قائل نشويم ميتوانيم از بحث اين نتيجه را بگيريم كه كارايي نظام در درجه اول است و ارزش افراد به كارايي و فايد آنها در نظام است. به اعتقاد ما حاصل چنين بحثي در تضاد با هدف سياسي بازرگان است. اگر بازرگان قصد داشته است كه با بحث فوق قدرت حكومت را به نحوي مورد انتقاد قرار دهد و مهار كند و در نتيجه حقوق افراد جامعه را به رسميت برساند بايد متوجه بود كه ميتوان در تحليل نهايي از همين بحث براي رسيدن به هدفي كاملاً متضاد استفاده كرد.
بنابراين تا اينجا ملاحظه ميشود كه بازرگان در چارچوب كلي مبارزه با تحولات پس از كودتا كه به قدرت شاه افزود، چند بحث ارائه كرد. يكي درباره روند تكاملي مذهب بود و ديگري درباره قوانين طبيعي اجتماعي. «روند تكامل مذهب» به اين معنا اشاره داشت كه دين يك سير تكاملي را پيموده است. اين سير تكاملي به پايان نرسيده و ادامه دارد. روزي حقايق دين، آن طور كه پيامبران به آن رسيدهاند، بر مردم عادي عيان خواهد شد. اهميت بحث آنجاست كه نظر «تكامل تاريخي» را با دين درهم ميآميزد. بدينسان مذهبيون را در شرايطي قرار ميدهد كه بايد براي كامل كردن فهم ديني خود، در افكار سنتي تجديدنظر كنند و به افقهاي جديد چشماندازند، بدينسان مفهوم حركت، تحول و تغيير را در فرهنگ مذهبي به وجود ميآورد.
بحث ديگرش، درباره «قوانين طبيعي اجتماعي»، بر اين مفهوم اشاره دارد كه جامعه از قوانين مشخصي پيروي ميكند و تاريخ قانونمندي دارد. اين قوانين فراگير و جهانشمولند. تمامي ابعاد زندگي را در بر ميگيرند. مكانيكي هم هستند مثل قوانين طبيعي حاكم بر پديدههاي فيزيكي. هدف بازرگان از طرح اين مسائل آن است كه با حكومت رو در رو شود. معتقد است چون قوانين طبيعي اجتماع نقض شوند، پيامدش ويراني است. حكومت را به نقض اين قوانين متهم ميكند. خواستار رعايت قانون (قانون طبيعي و حقوقي) در اجتماع ميشود.
پي نوشتها :
1. بازرگان، مدافعات، ص 64.
2. براي اين استدلالها رجوع كنيد به راه طي شده، از آثار اوليه بازرگان و بازيابي ارزشها، از آثار اخير وي.
3. ساير تجددطلبان اسلامي به ويژه سازمان مجاهدين خلق اين موضوع را برگزيده و مطرح كردند. كتاب راهنمايي ايدئولوژيك اوليه مجاهدين به نام راه انبياء، راه بشر، تحت تأثير مستقيم فصلي از كتاب راه طي شده بازرگان نوشته شد .
دوستان عزيز وبلاگ شما از نقطه نظر محتو ي و ديگر نظرها بسيار جالب مي باشد.آيا مي دانستيد كه فرق يك فرد سنتي با مدرنيسم چيست؟ جواب من اينست :يك فرد مدرن با عقل خود به جهان پيرامون خويش برخورد مي كند ولي يك فرد سنتي با احساس خويش با دنياي خود برخورد مي كند و .. براي اطلاع بيشتر شما را به وبلاگ جامعه شناسي ايران http://arja.blogfa.com دعوت مي كنم.آريا