بسمالله الرحمن الرحيم
هوالذي بعث في الاميين رسولاً منهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه و ان كانوا من قبل لفي ضلال مبين (1) خوشحالي ميدهم كه قصد ندارم در چنين زمان و مكان سخنراني سياسي نموده وارد بحثها و نزاعهاي روز بشوم و به شيوه متداول اين سه چهار ساله كه حتي در ايام جشن و سوگواري مذهبي و در مساجد و محافلي كه به نام خدا و به خاطر ايمان و اعتقدات تشكيل ميشده و اسلام تحت الشعاع انقلاب قرار ميگرفته است، عمل نمايم. بلكه غير انقلابي و طبق سنت 25 ساله جشنهاي مبعث انجمنهاي اصيل اسلامي دانشجويان و مهندسين عمل نموده آيه بعثت را ميگيرم و روي قسمتي از آن صحبت و استنباط مطلب ميكنم.
برنامه چهار جزئي رسالت پيغمبر
با اجازه شما دوستان و به ياري حق سبحان، مبدأ حرف و حركت را جمله «يتلوا عليهم آياته» كه بند اول برنامه بعثت رسول اكرم است قرار دهيم. برنامه بعثت و رسالت پيغمبر كه در اين آيه آمده است شامل چهار بند ميباشد: بند اول ايماني است (يا به اصطلاح متداول روز ايدئولوژيك) بند دوم (و يزكيهم) بند تربيتي و اخلاقي است و بندهاي سوم و چهارم تعليماتي است، تعليم كتاب يا سرنوشت و جهان بيني و تعليم حكمت يا دستورالعملهاي دنيايي و زندگي.
معاني و انواع آيات در قرآن
در آيه مورد بحث تعريف و توضيحي راجع به «آيات» و چگونگي «يتلوا عليهم» داده نشده است ولي در سورههاي ديگر قرآن شايد متجاوز از صد بار اين كلمات آمده است كه از قرينه و منظور و مفهوم ميتوان به راحتي پي به معني و مقصود آنها برد. در سه سوره از قرآن جمله مشابهي آمده است كه حالت جمله مبتدايي را دارد: تلك آيات الله نتلوها عليك بالحق (2) (آل عمران 108/104- بقره 252/253- جاثيه 6/5) پس از آن جملههاي خبري ميآيد كه يكسان نيست و در هر كدام با توجه به آيات ماقبل نوع و معناي خاص كلمه را كه به كار برده شده است ميرساند.
به طور كلي در سراسر قرآن آيات يا آيه كه مفرد آن است به سه مفهوم و سه معناي مشخص به شرح ذيل استعمال شده است.
1- سادهترين مفهوم يا حالت همان جملهها يا اجزاء تركيب كننده لفظي و بيان كننده مطالب قرآن ميباشد كه از 2 حرفي تا 127 حرفي داريم و جملههايي است كه به وسيله روحالقدس يا جبرئيل بر پيغمبر (ص) وحي و به همان صورت توسط قاريان يا كاتبين ضبط شده است. مثلاً در آيه اول سوره حجر: تلك آيات الكتاب و قرآن مبين (3) همچنين در سوره آل عمران به دنبال بحث با اهل كتاب، كفر نورزيدن به خدا، دستور تقوي و اتحاد، امر به معروف و نهي از منكر و خبر از آخرت، آيه فوقالذكر ميآيد كه جمله خبري آن و (ما الله يريد ظلماً للعالمين (4) بوده اشاره به جملهها و عبارات و آيات ماقبل ميشود. در سوره عنكبوت نيز آنجا كه ميفرمايد (بل هو آيات بينات فيصدور الذين اوتو العلم) (5) منظور از آيات همين مطالب و حقايقي است كه به پيغمبران وحي شده است.
در اين معني و مفهوم كه جملهبندي قرآن و تركيب عبارتي آن است سخنراني و بحث مفصل در سال 1343 به عمل آمده، منتهي به كتاب «سير تحول قرآن» و كتاب «جملهشناسي قرآن» گرديد.
2- همين جملهها و گفتههاي قرآن كه شباهت به كلام و منطق بشري ندارد، به عنوان معجزه نبوت و دليل بر خدايي بودن قرآن گرفته شده است. آيه و آيات معناي نشانه پيغمبري و معجزه الهي را پيدا ميكند. با چنين مفهوم كلمه آيه در مورد پيغمبر آخرالزمان و پيامبران گذشته به كار برده شده است كه چند نمونه را ذيلاً ميآوريم:
بقره 253/253 - تلك آيات الله نتلوها عليك بالحق و انك لمن المرسلين (6)
(به دنبال آيات مربوط به جنگهاي بنياسراييل و برانگيختهشدن طاغوت و پيروزي داود بر جالوت آمده و دلالت واضح بر عظمت و اعجاز آن سبك بيان و ارائه مطالب دارد)
آل عمران 13/11 - قد كان لكم آيه في فئتين التقتا فئه تقاتل في سبيل الله و اخري كافره يرونهم مثليهم راي العين و الله يويد ينصره من يشاء (7)
(اشاره به جنگ بدر است كه پيروزي قشون اندك مسلمين به عنوان معجزه و مغفرت الهي گرفته ميشود).
آل مران 49/43 - و رسولاً الي بني اسراييل اني قد جئتكم بايه من ربكم اني اخلق لكم من الطين كهيئه الطير فانفخ فيه فيكون طيراً باذن الله (8)
عنكبوت 50/49 - و قالوا لولا انزل عليه آيات من ربه قل انما الايات عند الله و انما انا نذير مبين (9)
نسبت به اين رديف آيات و مسئله معجزه پيغمبر اسلام و ساير انبيا تا به حال سخنراني و تدوين كتابي در انجمن اسلامي مهندسين نشده است و ميتواند موضوع خوبي براي سال آينده يا فرصتهاي ديگر باشد.
3- تعبير و مفهوم ديگر يا نوع سوم از آيه و آيات نشانههاي مستقيم وجود وحدانيت خدا است كه در آيه بعثت در بند اول برنامه حضرت ختمي مرتبت آمده، غرض از آن شناساندن خدا به عوام و امييين و به همه علاقهمندان و گروندگان است و موضوع سخنراني امسال را تشكيل ميدهد.
در اين معني و مفهوم آيات فراوان است كه نظرتان را جلب مينماييم تا با حوصله و دقت بيشتري بشنويد و يا بخوانيد:
ذاريات 20/20/ و21/25 و في الارض آيات للموقنين و في انفسكم افلاتبصرون (10)
(محل آيات و نشانههاي خدا در زمين و در درون خودتان نشان داده ميشود)
بقره 164/158 - ان في خلق السموات و الارض و اختلاف الليل و النهار و الفلك التي تجري في البحر بما ينفع الناس و ما انزل الله من السماء من ماء فاحيا به الارض بعد موتها و بث فيها من كل دابه و تصريف الرياح و السحاب المسخر بين السماء و الارض لايات لقوم يعقلون (11)
يس 32/33 و 42/42 - و آيه لهم الارض الميته احييناها و اخرجنا منها حبا فمنه ياكلون...
و آيه لهم الليل نسلخ منه النهار فاذا هم مظلمون... و آيه لهم انا جعلنا ذريتهم في الفلك المشحون و خلقنا لهم من مثله مايركبون (12)
در سوره روم نيز به دنبال اعلام پنج وقت نماز و اعلام ايجاد مرده از زنده و زنده از مرده بحث روي كيفيت رستاخيز رفته اين آيات و نشانههاي خدا ميآيد:
روم 20/19/25/24 و من آياته ان خلقكم من تراب ثم اذا بشر تنتشرون - و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجاً لتسكنوا اليها و جعل بينكم موده «و رحمه» ان في ذلك لايات لقوم يتفكرون - و من آياته خلق السموات و الارض و اختلاف السنتكم و الوانكم ان في ذلك لايات للعالمين - و من آياته منامكم بالليل و النهار و ابتغائكم من فضله ان في ذلك لايات لقوم يسمعون - و من آياته يريكم البرق خوفاً و طمعاً و ينزل من السماء ماء فيحيي به الارض بعد موتها ان في ذلك لايات لقوم يعقلون - و من آياته ان تقوم السماء و الارض بامره ثم اذا دعاكم دعوه من الارض اذا انتم تخرجون (13)
نحل 11/11/13/13 ينبت لكم به الزرع و الزيتون و النخيل و الاعناب و من كل الثمرات ان في ذلك لايه لقوم يتفكرون - سخر لكم الليل و النهار الشمس و القمر و النجوم مسخرات بامره ان في ذلك لايات لقوم يعقلون - و ما ذراء لكم في الارض مختلقاً الوانه ان في ذلك لايه لقوم يذكرون (14)
فصلت 53/53 - سنريهم آياتنا في الافاق و في انفسهم حتي يتبين لهم انه الحق (15)
آيات خدا
آنچه از اين دسته آيات و هر جاي ديگر قرآن، كه آيه به معناي نشانه و دليل بر وجود و قدرت و خلاقيت خدا آمده است، برميآيد اولاً نمونههاي محسوس و مشهود از آفريدههاي طبيعت و پديدههاي طبيعي و انساني، از قبيل آسمان، زمين، ماه و ستارگان، شب و روز، پديدههاي جوي مانند باد و ابر و برق آسمان، باراني كه سبب احياي زمين و روييدن زراعت و انواع و الوان ميوهها ميگردد، كشتي و وسايط باربري ديگر مصنوع انسان خلقت خود انسان از حالت ابتدايي خاكي تا وضع فعلي با خواب و تلاش و زناشويي و پيوندهاي عاطفي. ثانياً توجه دادن ما به اين نشانه و دلايل عموماً و ابتدائاً از طريق مشاهده و تجربه و استفاده از حواس ظاهري است و سپس به كار انداختن عقل و فكر و ذكر براي رسيدن به علم. نه تنها ديدن و شنيدن به طور منفعل بلكه كار كردن و گوش فرادادن و نظر كردن و تأمل نمودن در كيفيت آفرينش و ساختمان طبيعت توصيه شده و خلاف آن مورد ملامت قرار گرفته است:
غاشيه 17/17/ تا 21/21- افلاينظرون الي الابل كيف خلقت - و الي السماء كيف رفعت - و الي الجبال كيف نصبت - و الي الارض كيف سطحت - فذكر انما انت مذكر (16)
به طور كلي نمونهها و آثار و پديدههايي كه در آيات فوقالذكر و نظاير آنها اشاره ميشود از موضوعات اصلي و مواد اوليه علوم طبيعي مانند هيئت، فضاشناسي زمينشناسي، جانورشناسي، گياهشناسي، روانشناسي و جامعهشناسي ميباشد. يعني به طور خلاصه بند اول يا بند ايماني و اعتقادي بعثت پيغمبر با ديد علمي واردشدن در خلقت است و با به كار انداختن وسائلي كه براي اكتشاف و كسب علوم تجربي و تحققي استفاده ميشود. مانند حواس ظاهري، حافظه، توجه، تفكر، تدبر، تعقل، تفقه و غيره.
در آيات ديگر پاي تاريخ و ديرينشناسي به ميان ميآيد و شبيه اين دستور كه قل سيروا في الارض فانظروا كيف كان عاقبه الذين من قبلكم (17) يا فاعتبروا يا اولي الابصار (18) زياد در قرآن آمده است. ضمناً غير از شنيدن و ديدن و تذكر و تعليم گرفتن توجه به دل يا به خواسته و هدفداري كه عامل اخلاقي و رواني است نيز ميشود:
حج 46/45 - افلم يسيروا في الارض فتكون لهم قلوب يعقلون بها او آذان يسمعون بها فانها لاتعمي الابصار و لكن تعمي القلوب التي في الصدور (19)
معذرت از تكرار و تجديد مطلع
عذر ميخواهم از اينكه با تذكر و تكرار آياتي كه خودتان ميخوانيد و توجه دادن به مطلب و حقيقتي كه ميشناسيد و در سالهاي گذشته در سخنرانيها و كتابها آمده است، خستهتان كرده باشم (20) . در سالهاي قبل از پيروزي انقلاب چنين بحث را كه پايهريزي و پذيرفته شده است عنوان نميكردم اما حالا ميبينيم بينش علمي قرآن مجدداً مطرح و مورد ترديد و انتقاد و حتي انكار قرار گرفته است. كساني هستند كه با ديد علمي وارد معتقدات دينيشدن و استفاده از روشها و اكتشافات علوم طبيعي را غلط و انحراف دانسته داغ باطله غرب زدگي به آن ميزنند و چنين طرز تفكر را علم گرايي (21) و يك نوع وابستگي ميشمارند، متأسفانه اغراض شخصي و رقابتهاي سياسي نيز در ميان آمده مخلوط با ديانت و اصالت اسلام شده است. مثلاً ميگويند خدايي كه با ترموديناميك ثابت شود سر از سازشكاري با آمريكا درميآورد يا رياضيات چون با كميت سروكار دارد و حقايق ديني از مقوله كيفيت است ورود هرگونه حساب و آمار در فهم و بيان قرآن ما را به گمراهي خواهد كشاند. شعار پراكني مينمايند بدون آنكه بفهمند علمگرايي (سيانتيسم) چيست و توجه ندارند كه اندازه و عدد يا ميزان و حساب و احصاء، طبق آيات فراوان قرآن از طرف خدا وضع گرديده و بر بندگان فرض نموده است كه روابطشان با يكديگر و با خدا و جهان روي حساب و اندازه و قسط باشد. رياضيات كه عملش شمارش و معادله و دقت در اطلاعات و مبادلات است نه تنها كيفيات را نفي نميكند بلكه آنها را مشخص و دقيقتر به ما ارائه ميدهد.
ديد عملي نه ماديگري است و نه انكار وحي و معجزه، بلكه توجيه كننده و توضيح دهنده و اثبات كننده آنها ميشود.
به علاوه وقتي علم و تمدن مغرب زمين با همه جلال و كبكبه به ديار اسلام سرازير شده و با عرضه كردن نظريات و اشكالات و هزاران مسئله و معمي ايمان و اخلاق جوانان و درس خواندههاي مسلمان و استقلال كشورهاي اسلامي را از ريشه تهديد ميكرد و (ميكند) آيا چاره جز توسل به همان سلاحها و اثبات اسلام با همان زبان و منطق وجود دارد؟ در هر حال علم مسائلي را پيش ميآورد و راهي جز فهميدن و جواب دادن از همان طريق نداريم.
التقاطيها نيز ضمن آنكه «برخورد علمي با مذهب» را تأييد مينمايند روش ديگري جز بينش ديالكتيكي ماترياليستي توحيدي را قبول ندارند و چون معتقد به «خلاقيت ذهن انسان» هستند و برخي از مسائل و اعتقادات مذهبي (مانند قيامت) را رأساً متعلق به قلمروي فلسفه و غيرقابل تشريح و تبيين از طريق محسوسات و علوم ميدانند، طرز تفكر و روشهاي جديد علمي - ديني را «افتادن به دام مكانيستي» و «علمزدگي پوزيتيويستي» يا «غلطيدن در وادي ايدئاليسم» مينامند. آنها فلسفهاي را پيشنهاد مينمايد كه «با دستاوردهاي علمي سازگار و بر آن متكي باشد و از عينيت هستي طبيعي و احتماعي الهام بگيرد» ولي تنها ايدئولوژي و معتقداتي را قبول دارند كه انقلابي و دريافت شده از حركت علمي اجتماعي باشد. در نظر اين دسته اگر عقيده و اصولي خارج از پراتيك انقلابي اجتماعي به دست بيايد و تأييد كننده آن نباشد بياعتبار است. به عقيده آنها خدا و دين را در انقلاب - انقلاب به معناي تضاد و قهر و تخريب و طبقات - بايد يافت و فهميد. اصل در نظر آنها انقلاب و جنگ و ستيز عليه استثمار و امپرياليست است و اسلام و اعتقاد اسباب كار و محصول آن ميباشد...
بازگشت به علم
دريغ دانستم و حيف باشد در دوراني كه با پيروزي انقلاب اسلامي، مكتب قرآن براي پير و جوان گشوده شده است و در هر محفل و مجله و محله صحبت از تعليم ايدئولوژي و آشنا ساختن مردم ايران و دنيا به مباني و مزاياي اسلام است ملت ما روي جهل يا غرض خود را محروم از چراغ علم و ممنوع از حركت در راهي كه پيامبر خدا شاخصگذاري كرده است بنمايد.
در اينجا به هيچ وجه وارد بحثهاي فلسفي و كلامي يا اجتماعي - سياسي نميشوم. نه به تعريف مكاتب و روشهاي مختلف ميپردازيم و نه اختلافات و نظريات را نقد و بررسي مينماييم بلكه با فرض اينكه طرفين دعوي معتقد به اصالت و استغناي قرآن و اسلام هستيم ميخواهيم ببينيم قرآن چه روشي را براي فهميدن و پذيرفتن خود اتخاذ كرده است و چه راه يا راههايي را براي رسيدن به ايمان به خدا توصيه نموده است.
اين سؤال از صدر اسلام كه باب فهم، برهان و جدال گشوده شد مطرح بوده است. تا به حال صدها مذهب و مكتب عرضه شده است و مشربهاي فلسفي، عرفاني، اخباري، مجسمه، اشعري، اعتزال، جبر، تفويض، تصوف با شاخههاي فراوان، اشراق، مشاء و امثالهم با استمداد از مجردات عقلي و ذهنيات يا اتكاء به علوم و دروس اهلبيت از طرف معتقدين و محققين قرآن و دين اختيار و استفاده شده است.
عكسالعمل هميشگي نسبت به دينشناسي علمي
هميشه يك نوع مقاومت و معارضه مابين دينداري رسميت يافته مسدود متكي بر متون معروف و آداب و سنتهاي فرضي، در برابر دينداري باز آزاد عقلي يا روشنفكرانه وجود داشته گاهگاه مخالفتهايي در برابر تغيير و تجدد ابراز ميشده است. اصولاً تكرار و توالي بعثت پيامبران مقدار زيادي براي احياي دين و بازگشت به توحيد بوده و مشركين عليه كساني كه براي زدودن چرك و شركهايي كه در اثر اوهام و جهل و منافع روي هسته پاك اوليه را ميگرفته و ظاهر قانوني محكم مسلم به آن ميداده است قيام مينمودند و جنجال و جنگهايي رخ ميداده است ميبينيم ابراهيم را كه به سبك مشاهده و تجزيه و تحليل منطقي ملكوت آسمانها و زمين را «رويت» نموده بود و با تجربه عيني و عملي ميخواست بطلان بتها را به همشهريها و به پدر خود (پدر به قول قرآن) نشان دهد، روحانيت زمان و متعصبين امت به آتش انداختند و تبعيدش كردند. رسالت عيسي عليهالسلام عليه علماي قشري سنگدل خود خواه متعصب يهود بود و ميخواست بنياسراييل را از تحجر و تكبر بيرون آورده عاطفه و محبت و انصاف و انسانيت را جايگزين تشريفات و خرافات نمايد. ائمه شيعه نيز چون باب علم و باقر علوم النبييين بودند و تعصب قومي و خصومت و خشونت ديني و جاهليت را كنار ميزدند مورد غضب و قتل و حبش و طرد و تهمت واقع ميشدند.
بلافاصله بعد از رحلت پيغمبر براي بستن باب علم مدتي حديث و روايت و تفسير تحريم شد. امويها شعر و عشق و شكوه و رفاه و مال و مقام را در برابر فضل و عدل و حق كه پايگاهش عراق و حجاز بود علم كردند و خلفا با منطق جبر و اجتهاد جلوي آزادي و اختيار و انتقاد را ميگرفتند. بني عباس با ترويج فلسفه يونان قصد تضعيف اهل بيت عصمت و تحتالشعاع قرار دادن علم آنها را داشتند كه در برابرشان مكتب فقهي و علمي جعفري و احتجاج رضوي را داريم.
فلسفه يونان كه خود قيامي عليه سفسطه و انكار نظم جهان و جدي بودن حيات محسوب ميشد مديون ابرمرداني چون سقراط و افلاطون و ارسطو بود كه قريب دو هزار سال افكار جهان را زير سطوت و شخصيت خود گرفته بودند. فلسفه يونان حواس انسان و شناختي را كه از راه مشاهده و تجربه و ملامسه به دست آيد به دليل نقص و نفوذ خطا از اعتبار و اصالت انداخته ذهنيات و مجردات عقلي را حاكميت داد. اين فلسفه در متفكرين يهود و كليساي روم و سپس در علما و حكماي اسلام نفوذ عميق نمود. نتيجهاش را در خاموشي و خرافات سراسر قرون وسطاي اروپا ديديم و در مقابله پاپها و كشيشها با پيدايش و پيشرفت علوم و افكار جديد و همچنين در برقراري انكيزيسيون مخوف مخرب نتيجه بعدي و عكسالعمل تحجر ديني و انكيزيسيون، محكوميت مذهب و تفكيك دين از سياست و جو ضد خدايي و ضد كليسا در قرون 18 و 19 گرديد.
به مشرق زمين كه ميرسيم در اثر تحجر و توقفي كه فلسفه يونان در عالم اسلام ايجاد كرده بود مسلمانان نتوانستند در برابر اروپاييها كه هم زور داشتند و هم دانش و صنعت و سياست، پايداري نمايند. متدينين و روحانيت ما براي دفاع از استقلال و حيثيت ممالك اسلامي و حفاظت ايمان و تقوي يگانه راهي كه به نظرشان آمد بستن در و دروازه بود و اعراض از تمدن و تجدد و از افكار علوم و افكار اروپايي كه خوشبختانه از بركت دستنخوردگي قرآن و به مصداق الاسلام يعلو و لايعلي عليه روشندلان روشنفكري چون سيد جمال اسد آبادي و اقبال لاهوري و درس خواندگان و روحانيون شجاعي در ايران پيدا شدند و آن درها و سدها را گشوده در صدد برآمدند با پذيرفتن حقايق علمي، طراوت و ابديت آيين خدا را به خودي و بيگانه نشان دهند.
استدلالهاي علمي و ديني كه عليه بينش علمي در دين ميشود
استدلالهاي ديگري كه عليه بينش علمي در برداشتهاي اعتقادي و احكامي ميشود و بعضي از آنها از روي دلسوزي و حسن نيت است از اين قبيل ميباشد:
1- با تفوق خيره كنندهاي كه علوم و فنون اروپايي و آمريكايي دارند و متعلق به بيگانگان و در جهت منافع و مطامع آنان است وابستگي ما هميشگي خواهد شد و دين و دنياي ما دستخوش حيلههاي آنها ميشود.
2- اگر علم را اصل و ملاك حقانيت دين قرار دهيم در موارد عديدهاي حالت مقابله و انكار دين را دارد.
3- علوم صحيحه چون روي مشاهده و تجربه و عينيات مادي استوار است بنابراين عليالاصول نفي غيب و ماوراءالطبيعه را مينمايد و جز دنيا و سود و زيان مادي چيزي را نميبيند و با معنويت و ايثار و شهادت سازگاري ندارد.
4- علم خود استقرار محكم و استمرار نداشته هرچند گاه كشفيات و فرضيات جديد آنچه را كه قبلاً مسلم و مطمئن شناخته شده بوده است در هم ميريزد در حالي كه دين بنا به تعريف و ضرورت حالت ثابت ازلي داشته نبايد محتاج و متكي به آنچه متغير و متزلزل است باشد.
اولاً در جواب بايد بگوييم در صورتي كه اراده و ايمان در ما وجود داشته باشد به سهولت ميتوانيم علوم و فنون را از هر جا كه باشد اخذ كنيم ولي خودباخته و مقلد و وابسته به آنها نشويم (همانطور كه افرادي به ثبوت رساندهاند). كاملاً ممكن است با باز كردن چشم و گوش، رعايت ايمان و تقوي و قيد به تفكر و ابتكار حداكثر استفاده و استقلال را نموده با هوشياري بيشتر نفع و نقشههاي آنها را تشخيص داد.
علم و حقيقت اگر صحيح و اصيل باشد موطن و مالك نميشناسد. حقيقت علمي كه همه دانشمندان به دنبالش ميروند و ميخواهند بيان كننده طبيعت و حقيقت باشد امر مطلق و غير وابسته به كشورها و مكتبها و سياستهاست. آنجا كه تحميل نظر و عقيده و غرض به عمل آيد اعتبار علم از بين ميرود.
ثانياً ما نميگوييم علوم را اصل و حاكم بر دين بگيريم و آن را خداي خود يا پيغمبر و مشكلگشاي همه دردها بدانيم. اگر در موردي نظر علمي موجود يك حكم ديني را تأييد نكرد دين را مردود و حكم را مسكوت نميگذاريم بلكه با منطق علمي مثبت و ديد تجربي و عقلي به مصداق كذلك نفصل الايات لقوم يعلمون (22) آثار خلقت را نظاره كنيم، رموز دين و احكام را بشكافيم و به كار بنديم و همان طور كه قرآن وعده و اطمينان داده و گفته است «و يري الذين اوتوا العلم الذي انزل اليك من ربك هو الحق و يهدي الي صراط العزيز الحميد» (23) اميدوار بمانيم و شهادت از علوم و اكتشافات بگيريم.
به طوري كه تجربه تاريخي بشر نشان داده (و در كتاب راه طي شده تشريح شده است) تا به حال هر قدر اطلاعات و علم و افكار و تمدن و تجربيات بشر پيش رفته است گفتههاي انبيا و اصول و احكام اديان مخصوصاً قرآن بيشتر تأييد گرديده از موارد نقص و اختلاف كاسته شده است. اسلام و قرآن از علم ترس ندارند.
اصلاً به دستور قرآن ما حق نداريم در عقيده و عمل پيروي از چيزي بكنيم كه علم بدان نيافتهايم و گوش و چشم و دل ما مسئولاند. (24) اگر قرآن گفته است نظر به آسمان و به آنچه در آنجا و روي زمين و درون زمين است بيندازيد ما آزاديم با چشم شبان كلداني كه بالاي سرش سقفي و قنديلهايي ميديد دنيا را ببينيم و با پاي پياده روي زمين سير نماييم و خدايي به تناسب آن تصور و تسبيح كنيم، همچنين ميتوانيم با چشم بطلميوسي افلاك دوار را در ذهن خود بگردانيم يا جهان را با مكانيك نيوتوني و هندسه اقليدسي در كار و حركت ببينيم و يا بالاخره در فضاي چهار بعدي قرار گرفته زمان و مكان را سراسر به صورت امواج و ذرات نيرو بشناسيم كه كرسي خدا بر پهناي بيپايانش گسترده است و امر و وجودي جز علم و اراده او وجود نداشته همه چيز در همه جا در تسبيح و ستايش و تحت فرمان او ميباشند.
بعدها نيز اگر علم بالاتر رفت و بيناتر شد و آيات خدا آشكارتر و شكافتهتر شد به خدا نزديكتر ميگرديم.
آيا براي اثبات صانع و كشف غيب و درك حقايق چارهاي جز سير از محسوسات و جزئيات به سوي ذهنيات و كليات و اسرار داريم؟ دين اگر ديناميسم خود را از دست دهد و بر بالهاي دانش و توان علوم و صنايع پرواز نكند ساقط و هلاك خواهد شد. اصولاً و به قول قرآن معرفت و خشيت خدا از امتيازات خاصه دانشمندان طبيعتشناس است. (25)
ثالثاً علم كاشف مجهولات و پس زننده پردههاي ظلمات است و رهسپار سفر به ديار غيب. همان طور كه اثبات كننده نظم و وحدت است هر قدر جلو ميرود جهان را اسرارانگيزتر ميبيند و طبيعت را مسخرتر مينمايد.
علم نه خلاق چيزي است، نه حاكم جبار و نه تعيين كننده تكليف انسانها. چراغي است كه وقتي در دست گرفتيد اجازه ميدهد گمشده و مطلوبتان را بهتر ببينيد و راحتتر به سويش برويد اما شاكراً و اما كفورا.
علم همان چيزي است كه خدا به آدميزاد داد تا فرشتگان فرمانبردار او گردند و جاي خدا را در زمين بگيرد. علم وسيلهاي است كه شما آسمان و زمين و مخلوقات را در تسخير و تمتع خود ميگيريد.
رابعاً علوم و اكتشافات حركت قهقرايي نداشته خود را تخريب كلي نكرده تكامل ميكند و قلمروهاي وسيعتري را تصرف مينمايد. وقتي درشكه اختراع شد چارپايان به اصطبل و بيابان برنگشتند و اتومبيل كه آمد درشكه و اسب و سورچي يكجا تحويل شما شد. امروز، هم حساب فيثاغورث و جدول ضرب به كار برده ميشود، هم هندسه اقليدس و مكانيك نيوتون فايده و صحت قديم خود را در مصارف زندگي و صنعتي و در اجرام متحرك با سرعتهاي دور از نور حفظ كرده است و هم هندسه ريمن و مكانيك موجي و ذرهاي در فضاي چهار بعدي هماهنگي خود را دنبال مينمايد.
خدا و آخرت سر جاي خود هستند و عقل و درك ما تا بينهايت هم كه جلو رود به آنها نخواهد رسيد ولي براي هر منزل و هر سفر مركبي متناسب كه مجهزتر و تيزروتر باشد ميطلبد كه اين همان علم است.
مشاهده و تجربه و به كار بردن روش علمي در بندهاي ديگر برنامه بعثت
قرآن نه تنها در معرفي خدا و مؤمن ساختن ما از طريق تلاوت آيات و ارائه طبيعت و واقعيات عمل مينمايد و هيچ جا كلماتي چون ذات، جوهر، عرض يا لاهوت و هيولا و ساير اصطلاحات و استدلالهاي فلسفي را به كار برده (26) پاي تضاد و طبقات را نيز در ميان نميآورد بلكه در بندهاي ديگر برنامه رسالت پيغمبر نيز همين روش را اتخاذ و توصيه نموده است:
1- آنجا كه ميخواهد زيانهاي هلاكتبار اعراض از حق را در دنيا با ديد خودمان به ما بفهماند قل سيروا في الارض فانظروا كيف كان عاقبه المكذبين يا عاقبه الظالمين ميگويد.
2- آنجا كه ميخواهد ما را تزكيه و مبراي از فساد نموده قد افلح من زكيها و قد خاب من دستيها (27) را اثبات نمايد سراغ نفس آن طور كه هست رفته و نفس و ماسويها فالهمها فجورها و تقويها (28) ميگويد و با قيد قسم شاهد از روشني و تاريكي و بلندي و پستيهاي طبيعت ميآورد:
والسماء و ما بينها و الارض و ما طحيها (29)
3- آنجايي هم كه تعليم كتاب ميدهد و ميخواهد سرنوشت و آخرت را گوشزدمان نمايد استدلال اهل كلام با قياس به نفس بشري و روش پادشاهان را به كار نميبندد و نميگويد كه لازمه عدالت خدا به كيفر رساندن نافرمانان و پاداش دادن به خدمتگزاران است و براي اين منظور نميآيد يك جوهر لطيف ملكوتي صفت به نام روح را در آسمان آماده نگاه داشته به موقع مقتضي به سراغ جسد مرده بفرستد و بيدارش كند. همچنين قيامت را يك مسئله فلسفي و غيرقابل تشريح و تشبيه از طريق علمي و طبيعي نميداند بلكه پديده رستاخيز را در يك مدار خاكي جسماني دعوه من الارض (30) عنوان كرده ميگويد منها خلقناكم و فيها نعيدكم و منها نخرجكم تاره اخري (31) .
همانطور كه ضمن آيات بند اول برنامه بعثت ديديد زندهشدن زمين مرده در اثر نزول باران را از نشانههاي خدا دانسته و در آيات ديگر با تصريح و تكرار و كذلك تخرجون و كذلك النشور (32) رستاخيز انسانها را مشابه پديده بيدارشدن زمين روييدن علفها و تكثير و تجمع حشرات و حيوانات در فصل بهار اعلام مينمايد و از اين طريق ما را معتقد و محقق در مسئله آخرت ميسازد.
حتي وقتي ابراهيم ميخواهد اطمينان قلب نسبت به زندهشدن مردگان و تجديد حيات پيدا كند خداوند يك آزمايش علمي به او ياد ميدهد تا ببيند چگونه چهار مرغ كشته شده متلاشي شده مخلوط شده ميتواند مجدداً به حيات و پرواز درآيند. (33)
همين طور است داستان اصحاب كهف و تجربهاي كه مردم آن زمان شاهد آن شده خواستند مسجدي به يادگار آن واقعه بر پا كنند. كليه نشانهها و حوادث مقدماتي قيامت كه در قرآن آمده از نوع تحولهاي انفجاري در زمين و آسمان است.
4- شاهد مثالهاي فوق نمونههايي از يعلمهم الكتاب بود. در يعلمهم الحكمه نيز كه تعليمات اخلاقي و دستورالعملهاي عالي زندگي است و بيشتر آن در سورههاي اسراء و حجرات آمده است توضيحاتي كه داده شده و مثلهايي كه زده ميشود روي واقعيات طبيعي و تجربيات اجتماعي است:
چه آنجا كه غيبت از ديگران تشبيه به تغذيه كردن از گوشت مرده برادر ميشود، چه آنجا كه اثر انفاق را چون دانهاي بيان ميكند كه هفت خوشه از آن برويد و در هر خوشه صد دانه باشد و رباخوار را آدم صرع زدهاي ميگويد كه مرغان شكاري به بياباني بيندازند. وقتي هم ميخواهد تفاوت حق و باطل را برايمان محسوس نمايد مثل عملي از سيلاب رودخانه و فلز مذاب كوره صنعتگران آورده ميگويد باطل كف پرجوش و خروش سطحي است كه محو ميشود و حق مايع جاري زيرين است كه منتشر ميشود و به مردم فايده ميرساند.
فلسفه و علم
اصلاً قرآن چرا فلسفه را به كار نبرده به سراغ وسايل و واقعيات طبيعي ميرود؟ براي اينكه وسايل و واقعيات طبيعي آثار خلقت و دستاوردهاي خدا هستند در صورتي كه فلسفه از استدلالها و استنباطهاي ذهني و عقلي بشر به اتكا يك سلسله «بديهيات اوليه» و «تعاريف» يا «اصل موضوع»هاي قراردادي درست شده است، بدون آنكه الزاماً بنيان محكم و عينيتي خارج از ذهن داشته باشد. از اين قرن به آن قرن و از اين فيلسوف به آن فيلسوف نيز عوض ميشود.
به اين ترتيب بديهي است كه بهترين معرف خدا و معلم ما خود خدا ميتواند باشد، با آنچه ساخته و خواسته است و به انسان به صورت علم آموخته و ميآموزد.
مسئلهاي كه مطرح ميشود اين است كه ببينيم از نظر قرآن علم چيست، علمي كه اين قدر تجليل و توصيه شده است و علي (ع) شناخت آن را عين دين و مشمول پاداش ميداند. (34) البته باز نميخواهم علم و شناخت و انواع علوم را به لحاظ فلسفي و علمي تعريف يا نقد و بررسي و مقايسه نماييم. غرض اطلاع بر منظوري است كه قرآن از كلمه و مفهوم علم داشته به ما توصيه كرده است كه از آن راه كسب ايمان نماييم.
علم آيا خاص خدا و نزد خداست كه جزء مختصري از آن را به آدم ابوالبشر و به انبيا و ائمه داده است؟
علم فقط فقه و دينشناسي بوده نزد روحانيون پيدا ميشود و ساير مباحث و علوم بيارزش و بياعتباراند؟
آيا فقط از مجردات و مقوله معنويات و عقليات بوده ماديات و واقعيات و امور دنيا خارج از آن است؟
صرفاً از طريق وحي و الهام يا اشراق و ارتباطهاي غيبيه دريافت ميشود يا اكتسابي و از راههاي حسي هم ميتواند حاصل شود؟
حتماً بايد كلي و كامل و جوابگوي اسرار وجود و رهنمون به خدا و حق گردد يا در سطوح نازلتر و كاشف حقايق پايينتر نيز قابل قبول است؟...
آنچه مسلم است اينكه:
1- اگر علم خاص خدا و اولياء او و دور از دسترس انسانها بود تحصيل و تمسك به آن اين اندازه توصيه نميشد. از جمله لايحيطون به شيء من علمه الا بماشاء (35) كه در آيةالكرسي آمده معلوم ميشود كه خدا ميخواهد ما هم احاطه به قسمتي از علم او داشته باشيم.
2- فقه و دينشناسي رشتهاي از علم است. علاوه بر آنكه با فرمايش پيغمبر كه فرمود العلم علمان علم الابدان و علم الاديان دانش ابدان و اجسام كه در آن تعبير به علم طب كردهاند مانند اديان و عقايد به رسميت شناخت شده است، در مكتب حضرت صادق شاگرداني تربيت ميشدند كه شيمي و هيئت و جراثقال و تاريخ و غيره را ميآموختند.
نمونههايي كه از علم در قرآن ذكر شده است بيشتر ناظر بر علوم طبيعي و حتي رياضي است و فقط در يكجا توصيه شده است كه چون همه نميتوانند دائماً خدمت پيغمبر برسند دستجاتي بيايند تفقه در دين بكنند تا بتوانند در مراجعت قوم خود را آگاهي و بيم دهند..
آياتي در قرآن هست كه نشان ميدهد علم غير از دين و كتاب خدا و چيزي مستقل از آنهاست كه ميتواند بهعنوان مدرك و شاهد اتخاذ شود. مثلاً در سوره انعام آيه 148/149:
قل هل عندكم من علم فتخرجوه لنا ان تتبعون الا الظن و ان هم الا يخرصون (36) در سوره احقاف آيه 4/3 - قل ارايتم ما تدعون من دون الله اروني ماذا خلقوا من الارض ام لهم شرك في السموات ائتوني بكتاب من قبل هذا او اثاره من علم ان كنتم صادقين. (37)
3- علم عموميت دارد و به نص بعضي آيات علاوه بر موضوعات طبيعي شامل امور دنيا (ذلك مبلغهم من العلم) (38) نيز ميشود.
4- علم استثنائاً از راههاي مستقيم وحي، و الهام يا غريزه و فطرت دريافت ميشود كما آنكه در مورد حضرت ختمي مرتبت علّم القرآن صرفاً با وحي و خالي از هر گونه ناخالصي و دخالتهاي شخصي يا درس و تأثيرهاي قبلي و محيطي بوده است اما در مورد اشخاص عادي و به دليل آيات سابقالذكر بيشتر از راه توجه، تذكر، تجربه، تفكر، تعقل و بالاخره تعليم و تدريس به دست ميآيد.
به طور كلي آنچه از مجموعه آيات و اشارات قرآن و كلمات و اشتقاقهاي به كار رفته برميآيد، كه يكي و دو تا هم نيست، علم در قرآن مفهوم كاملاً وسيع عام داشته به چيزي منحصر و در جايي متوقف نميشود بلكه از اطلاع جزئي عاميانه تا علم كامل عليالاطلاق قادر عليم را دربرميگيرد، از دانستن و دانايي ساده گرفته تا دانش كلي اسرار وجود، از هر طريق كه هر كس به دست آورد و به هر مصرف كه برسد، همين قدر كه واقعاً علم و حقيقت بوده و به يقين رسيده و بيان كننده باشد و مجهول و تاريكي را برطرف سازد علم حساب ميشود. علم در برابر جهل است و با روشنايي و نور مقايسه شده كه در برابر تاريكي است. خداوند خالق انسان و تعليم دهنده قرآن و بيان است. خداوند خود نور است، نور آسمانها و زمين كه پرتوهاي آن پرده پرده به ما ميرسد بدون آنكه از چيز ديگري كسب حرارت يا نور نمايد و مشرق و مغربي داشته باشد، و خداوند هر كه را بخواهد به سوي نورش رهبري مينمايد و مثل ميآورد.
خدايا ما را از جهل و بيخبري و گمراهي بيرون آورده به نعمت علم بهرهمندمان بگردان و به نور خودت برسان!
والسلام عليكم و رحمةالله (39)
پانوشتها
1. جمعه 3- اوست كسي كه در ميان عوام رسولي از خودشان برانگيخت تا آيات او را بر آنها تلاوت كند، تزكيه شان نمايد و كتاب و حكمت تعليمشان بدهد و اگر چه قبلاً در گمراهي آشكار بوده باشند.
2. چنين است آيات خدا كه به حق بر تو تلاوت ميكنيم.
3. چنين است آيات كتاب و قرآن روشن رسا.
4. و خداوند خواهان ستم ورزيدن براي جهانيان نيست.
5. عنكبوت 48 - بلكه آنها آيات روشن كنندهاي هستند در سينه كساني كه دريافت علم نمودهاند.
6. چنين است آيات خدا كه به حق بر تو ميخوانيم و همانا كه تو حتماً از فرستادگان هستي.
7. براي شما به يقين آيه و نشانهاي در برخورد آن دو گروه وجود داشت، دستهاي كه در راه خدا جنگ ميكردند و دسته ديگر كه كافر بودند و طرف را دو برابر خود ميديدند و خداوند هر كه را بخواهد با ياري خود تأييد ميكند.
8. و رسولي به جانب بني اسراييل (كه ميگفت) به تحقيق آيه و معجزهاي از پروردگارتان آوردهام (به اين نحو كه) با گل و به صورت مرغ چيزي ميسازم و سپس در آن ميدمم تا به اذن خدا مرغ پرنده صاحب جاني شود.
9. و گفتند چرا (بر پيغمبر) آيات و معجزهاي از جانب پروردگارش نازل نميشود بگو همانا كه آيات نزد خداست و من فقط بيم دهندهاي با بيان روشن هستم.
10. و در داخل زمين آياتي براي يقين كنندگان وجود دارد و همچنين در درون و نفوس خودتان، آيا مگر نميبينيد؟
از جمله در اين آيه دقت كنيد: اعراف 57/55 و هو الذي يرسل الرياح بشرا بين يدي رحمته حتي اذا افلت سحابا ثقالا سقناه لبلد ميت به الماء فاخرجنا من كل الثمرات كذلك نخرج الموتي لعلكم تذكرون.
11. همانا كه در آفرينش آسمانها و زمين، توالي (يا تفاوت) شب و روز، كشتيهايي كه در دريا براي استفاده مردم جاري است، آنچه كه به صورت آب خدا از آسمان به زمين نازل ميكند، تا زمين پس از مرگش زنده شود، در آن زمين از هر جنبندهاي پراكنده است، گرداندن بادها و ابرهاي تسخير شده ما بين آسمان و زمين، آياتي براي مردمي كه تعقل ميكنند وجود دارد.
12. و نشانهاي براي آنها زمين مرده است كه زنده ميكنيم و از آنها دانههاي خوردني بيرون ميآوريم... و آيه (ديگر) براي آنها شب است كه از آن روز را بيرون ميآوريم و رد تاريكي آن قرار دارند... و (باز) آيه براي آنها اين است كه فرزندانشان را بر كشتي پرجمعيت حمل مينماييم و چيزهاي مشابهي كه سوارش ميشوند براي آنها آفريديم.
13. و از آيات او خلقت شما از خاك و انتشار بشر در زمين است. و از آيات او اينكه براي شما از خودتان زنها را آفريد تا با توجه و تمايل به آنها آرامش يابيد و ميان شما مودت و رحمت قرار داد همانا كه در اين كيفيت آياتي براي مردمي كه تفكر ميكنند وجود دارد. و از آيات او و خلقت آسمانها و زمين است و اختلاف زبانها و رنگهاي شما همانا كه در اين آثار آياتي براي دانشمندان وجود دارد. و از آيات او خواب شما در شب و روز و تلاشتان از فضل خداست همانا كه در اين قضيه آياتي براي مردمي كه گوش ميدهند وجود دارد. و از آيات او ارائه برق به شما توأم با ترس و طمع است و اينكه از آسمان آبي نازل ميكند كه به وسيله آن زمين را پس از مرگش زنده ميسازد همانا كه در اين آياتي براي مردمي كه تعقل ميكنند ديده ميشود. و از آيات او اينكه آسمان و زمين به امر او بر پا ميشوند و چون شما را از داخل زمين بخواند يكباره از آن خارج ميشويد.
14. براي شما به وسيله آن (باران) زراعت و زيتون و خرما و انگور و هرگونه ميوهجات را ميروياند همانا كه در اين پديدهها آيه و نشانهاي براي قومي كه تفكر مينمايند وجود دارد. و براي شما شب و روز را رام كرد و خورشيد و ماه تسخيرشدگان به فرمان و اداره او هستند همانا كه در اينها حتماً آيات و نشانه براي آنها كه عقل را به كار مياندازند وجود دارد. و آنچه در زمين براي شما به رنگهاي مختلف پراكنده كرده و افشانده است همانا كه در آنها آيه و نشانه براي كساني كه اهل توجه و تذكر هستند وجود دارد.
15. به زودي آيات خود را كه در افقها و در وجود خود آنهاست نشانشان خواهيم داد تا آشكار شود كه آن (قرآن يا آخرت) مطمئناً حق است.
16. آيا به شتر نگاه نميكنيد ببينيد چگونه درست شده است و به آسمان كه چگونه مرتفع شده است و به كوهها كه چگونه نصب شدهاند و به زمين كه چگونه هموار شده است؟ پس يادآوري و توجه بده، جز اين نيست كه توجه دهنده هستي.
17. بگو در زمين سير كنيد و ببينيد عاقبت كساني كه پيش از شما بودند چگونه شد.
18. پس اي صاحبان بصيرت عبرت بگيريد.
19. آيا پس در زمين گردش نميكنند كه دلهايي براي تعقل و گوشهايي براي شنيدن داشته باشند حقيقت اين است كه چشمها كور نميشود بلكه دلهايي كه در سينههاست كور ميشود.
20. از جمله در كتاب راه طي شده در فصل توحيد چاپ 1327.
21. SCIENTISME
22. اين چنين آيات را براي مردمي كه ميدانند (پي علم و دانايي ميروند) تفصيل (و توضيح) ميدهيم.
23. و كساني كه صاحب علم شدهاند ميبينيد (خواهند ديد) كه آنچه از ناحيه پروردگارت بر تو نازل شده حق است و به سوي (خداوند) صاحب عزت و ستايش شده رهبري مينمايد.(سبا 6/6)
24. اسراء 36/38 - و لاتقف ما ليس لك به علم ان السمع و البصر و الفؤاد كل اولئك كان عنه مسئولا.
25. فاطر 28/25 - انما يخشي الله من عباده العلماء.
26. كلمه ذات چند بار (مثلاً انه عليم بذات الصدور) ولي نه به مفهوم فلسفي، در قرآن آمده است. عرض الحيوه الدنيا هم داريم كه غير از جوهر و عرض فلاسفه است.
27 و 28 و 29. آياتي است از سوره شمس: و قسم به آسمان و آن كس (يا آنچه و آن طور كه) كه آن را بنا كرد و قسم به زمين و آنكه آن را گسترد و قسم به نفس (انسان) و آنكه آن را تنظيم و استوار نمود پس بدكاريها و پرواداريش را الهام كرد به يقين هر آن كس كه آن را (نفس خود را) تزكيه نمود رستگار شد و هر كس كه آن را تباه ساخت هلاك شد.
30. دعوتي از زمين.
31. شما را از آن (زمين يا خاك) آفريديم و در آنجا برميگردانيم و از آنجا بار ديگر بيرونتان ميآوريم. (طه 55/57)
32. و اين چنين (از قبر يا زمين) بيرون ميآييد - و نشور (انتشار و رستاخيز روز قيامت) چنين است.
33. بقره 260/262 - و اذ قال ابراهيم رب ارني كيف تحيي الموتي قال اولم تؤمن قال بلي و لكن ليطمئن قلبي قال فخذ اربعه من الطير فصرهن اليك ثم اجعل علي كل جبل منهن جزءً ثم ادعهن اليك ياتينك سعياً و اعلم ان الله عزيز حكيم.
34. معرفةالعلم دين يدان بها (از نامه حضرت به زياد بن كميل) .
35. بقره آيةالكرسي - (مردم) به هيچ جزئي از علم او غير از آن اندازه كه خواسته است (يا خواسته باشد) احاطه پيدا نميكند.
36. بگو اگر نزد شما (مشركين كه حلال و حرامهايي را وضع كرده بودند) علمي هست براي ما بيرون بياوريد، جز اين نيست كه پيروي از گمان ميكنند از روي حدس و تخمين حرف ميزنند.
37. بگو از آنچه غير از خدا ميخوانيد چه نظري داريد آنچه را كه آنها در زمين آفريدهاند به من ارائه دهيد و آيا برايشان شريكي در آسمانها وجود دارد اگر راست ميگويند كتابي قبل از اين يا بقايايي از علم برايم بياوريد.
38. اين حد رسايي آنها از علم است (نجم 30/31).
39. اين سخنراني در تاريخ 11/3/60 در جشن انجمن اسلامي مهندسين در مسجد الجواد تهران ايراد گرديده است.