1- فرهنگ چهرگان يونان باستان
18 ارديبهشت 1385 ساعت 1:27
* آلكيبيادس (Alkibiades) : شاگرد و مريد سقراط، او فرمانده نظامي و سياستمدار بزرگي نيز بود و به خاطر جاهطلبيهايش، به خيانت متوسل شد و با دشمنان يونان متحد گرديد. (450 تا 404 ق.م).
* سوفسطايي : ß سوفيست
* سوفيست (Sophistes) : به معني اعم به كسي اطلاق ميشد كه در حوزهي نظر يا عمل دانشي فوقالعاده داشته باشد. مثلاً حكماي هفتگانه و علماي طبيعي و ايزوكراتس و افلاطون سوفسطايي ناميده ميشدند. در نيمهي دوم قرن پنجم قم.، وقتي كه پس از جنگهاي ايران و يونان حكومت دموكراسي جاي حكومت اشراف را گرفت، كلمهي سوفسطايي معنايي اخص يافت. در اين دوره هر كسي كه ميخواست در مجامع ملي و سياسي موفقيتي به چنگ آورد ميبايست چنان سخن بگويد كه مردمان احساس كنند كه به او اعتماد ميتوانند كرد؛ و اين احساس هنگامي به مردمان دست ميتوانست داد كه سخنگو از شناختها و تواناييهاي مربوط به فعاليت سياسي بهرهور باشد و مخصوصاً از ميدان مبارزهي سخنوري سربلند بيرون آيد. نيازي را كه بدينسان به آموزش، خاصه در حوزهي سياست، پديد آمده بود، مرداني بر ميآوردند كه از شهري به شهري ميرفتند و با دريافت حق تدريس درس ميدادند. اينان شاگردان خود را از تربيت به عامترين معني، يعني از معلومات عمومي، بهرهور ميساختند ولي مهمترين موضوع درسشان فن بلاغت و سخنوري بود كه اگر به زيركي مورد استفاده قرار ميگرفت موفقيت سياسي به بار ميآورد. چنين مينمايد كه اين آموزگاران كه سوفسطايي به معني اخص ناميده ميشدند، گاهي در حوزهي اخلاق به نسبيت ارزشها قائل بوده و مثلاً عدل را نفع اقويا قلمداد ميكردهاند. اين سخن پروتاگوراس را، كه «آدمي مقياس همهي چيزهاست، مقياس آنچه هست كه (چگونه) هست و مقياس آنچه نيست كه (چگونه) نيست»، افلاطون و ارسطو و فيلسوفان شكاك به تفصيل مورد بحث و بررسي قرار دادهاند. حتي پس از افلاطون و ارسطو اين سخن به پيدايش نظريهي نسبيت حقيقت انجاميد، يعني بدين نظريه، كه نه تنها حقيقتي داراي اعتبار عام وجود ندارد بلكه امري واحد براي شخص واحد گاه حقيقت است و گاه حقيقت نيست.
سوفسطايياني از قبيل پروتاگوراس و گرگياس و هيپياس از حرمت و محبوبيت فراوان برخوردار بودند. پس چه شد كه اين مردان، كه براي تربيت و فلسفهي يونانيان خدمات بزرگ انجام دادهاند، چنين بدنام گرديدند؟ نخستين علت بدنامي آنان استهزاهاي كمدي نويسان قديم آتني بود و علت دوم، نوشتههاي مؤثر افلاطون دربارهي سوفسطاييان، از تصاويري كه كمدي نويسان از سوفسطاييان ساختند يكي را مثال ميآوريم:
در سال 423 قم. آريستوفانس شاعر، كمدي ابرها را در آتن به روي صحنه آورد (چنين مينمايد كه او در سال 421 در نمايشنامهي خود تجديد نظر كرده است.) روستاييي سالخورده به نام استرپسيادس از بازپرداخت وامهايي كه پسرش از اين و آن گرفته و به عهدهي او نهاده است ناتوان گرديده و براي رهايي از زير اين بار بر آن شده است كه پسر را به مدرسهي سوفسطايي معروف بفرستد كه تا جوان فن سخنوري بياموزد و بتواند در دادگاه باطل را حق قلمداد كند و از پرداخت پول بستانكاران سر باز بزند. پسر درس استاد را نيك ميآموزد و پس از پايان آموزش، پدر مجلس جشني برپا ميكند. در اثناي جشن، پسر پدر خود را كتك ميزند و ميكوشد با استفاده از فن سخنوري ثابت كند كه حق داشته است پدر خويش را بزند. پدر از رفتار فرزند آزرده شده آن مدرسه سوفسطايي را آتش ميزند (در اينجا اشاره آريستوفانس، به سقراط است)
* مينه (Mine) : واحد پول يوناني
* آريستون (Aristone) : پدر افلاطون
* آدئيمانتوس (Adeimantos) : برادر افلاطون
* فايدون (Phaidon) : يكي از مكالمات سقراط
*آپوليوس (Apuleius) : صاحب اثري به نام « افلاطون و آراءِ او ». آپوليوس در قرن دوم ميلادي ميزيسته است.
* لائرتيوس (Laertius) : ديوگنس، صاحب اثري به نام « زندگي و آراءِ فيلسوفان بزرگ »، لائرتيوس در اواخر قرن دوم ميلادي ميزيسته است.
* الومپيودوروس (Olympiodoros) : صاحب اثري به نام زندگي افلاطون
* آنتيفون (Antiphone) ؛ برادر ناتني افلاطون. با آنتيفون در مكالمه پارمنيدس آشنا ميشويم.
* كريتياس (Kritias) : مرد سياسي آتن و از بستگان افلاطون (عموي افلاطون)
* خارميدس (Charmides) : مرد سياسي آتن و از بستگان افلاطون (عموي مادري افلاطون)
* كراتيلوس (Kratylos) : شاگرد معروف هراكليت (گفته ميشود كه او استاد افلاطون بوده، امّا اين ادعا ثابت نشده است).
* اوقليدوس (Eukleides) : دانشمند هندسه دادن و هم عصر سقراط، افلاطون پس از مرگ سقراط، به ديدن او رفته است. اوقليدوس در شهر مگارا به دنيا آمد.
* ديون (Dion) : برادر زن شاه سيراكوس و دوست بسيار صميمي و عاطفي افلاطون. برخي رابطه ديون و افلاطون را عاشقانه دانستهاند. بار آخري كه افلاطون به سيراكوس رفت، به خاطر رفتار ناپسندي كه شاه ديونوسيوس دوم با ديون كرد، افلاطون رنجيده خاطر گرديد و براي هميشه از سيراكوس رفت، ديون در سال 357 ق.م عنان سيراكوس را به دست گرفت ولي 4 سال بعد در نتيجه يك توطئه كشته شد و موجب اندوه فراوان افلاطون گرديد.
* آتنايوس (Athenaios) : يكي از معرفي كنندگان افلاطون و آثارش. آتنايوس در قرن سوم ميلادي ميزيست. تصويري كه او از افلاطون ميدهد، انساني است مغرور و سود پرست، كه چون انسان نادرستي است، تصويري نادرست از سقراط و سوفسطانيان به دست داده است. در اين تصوير، افلاطون همچون خدمتگزاران شاه معرفي شده است.
* هروس آكادموس (Heros Akademos) : پرستشگاهي كه در جوار آن افلاطون، آكادمي خود را بنا ساخت. اين آكادمي، تا سال 87 ق.م كه ميتريدادس ( Mithriadadesld ؛ شاه پونتوس كه سرانجام آتن را ويران ساخت) به آتن حمله كرد، فعاليت ميكرد. در قرن 5 ميلادي به دنبال زندهشدن بحثهاي فكري، آكادمي دوباره فعاليت خود را آغاز كرد امّا در سال 529 ژوستينيان امپراتور روم، آكادمي را بست.
* آكادمي افلاطون : ß هروس آكادموس
* ايزوكراتس (Isokrates) : استاد بلاغت، هم روزگار افلاطون.
* سوفسطايي (سوفيست يا سوفيتس) (Sophistes) : به معناي عام يعني كسي كه در حوزه نظر يا عمل، داراي دانشي فوقالعاده است.
* پيريلامپس (Pyrilampes) : پدرخوانده افلاطون و دوست صميمي پريكلس
* پيريكلس (Pericles) : رهبر يونان (461-430 ق.م). او شهرهاي ديگر يونان را زير فرمان آتن در آورد و دوران طلايي تاريخ آتن را رقم زد.
* فائدروس (Phaedrus) : فيلسوف يونان. او در قرن 5 قبل از ميلاد ميزيسته است. افلاطون اثري به همين نام دارد.
* آينتوس (Anytus) : يكي از سه تن كه عليه سقراط به اتهام «تهديد جامعه» شكايت كردند و زمينه اعدام او را فراهم آوردند. دو تن ديگر ملتوس و ليكون بودند.
* افلاطون (Plato) : متولد مارس 427 ق.م در شهر آتن. سال مرگ افلاطون مصادف است با نخستين سال صدوهشتمين المپياد (7-348 ق.م). او در 81 سالگي در اثناي يك جشن عروسي (يا به قول سيسرون در حال نوشتن) در گذشت. افلاطون در سال 407 (يعني در 20 سالگي) به حلقه سقراطي در آمد و پس از مرگ استاد، به مگارا رفت و با اقليدوس ديدار كرد و سپس به سيسيل رفت و با ديونوسيوس اول شاه سيراكوس ديدار كرد و با او رابطه دوستي ايجاد نمود. ظاهراً انديشه افلاطون پياده كردن نظريه «شاه فيلسوف» خود بود. افلاطون با « ديون » برادر زن شاه، رابطه دوستي برقرار كرد و رابطهاش با شاه، تيره شد. لذا به دستور شاه، به كشتي نشاندندش و كسي او را به آگينا برد. آگينا آن زمان با آتن در جنگ بود، بنابراين افلاطون بخت برگشته خيلي راحت، به بردگي برده شد! وقتي ديونوسيوس اول مرد و ديونوسيوس دوم بر تخت نشست و قدرت ديون افزايش يافت، از افلاطون دعوت به عمل آمد. اين بار هم حضور افلاطون در دربار بي اثر بود و اين بار شاه، ابتدا ديون را تبعيد كرد و افلاطون را در قصر، محبوس ساخت. افلاطون در سال 365 (ق.م) اجازه بازگشت يافت. براي بار سوم، افلاطون به اصرار شاه و بيان اينكه اگر او به نزدش نرود، ديون را از تبعيد باز نميگرداند، ناگزير شد به سيراكوس رود، اما رفتار شاه با ديون، او را رنجيده خاطر ساخت و براي هميشه به آتن بازگشت و هرگز به سيراكوس نرفت.
* پريكتيونه (Periktione) : مادر افلاطون
* گلاوكن (Glaukon) : برادر افلاطون. نام برادران افلاطون را در مكالمات جمهوري و پارميندس ميخوانيم.
* پوتونه (Potone) : خواهر افلاطون. او مادر اسيوسيپ (Speusippe) است.
*اسيوسيپ خواهر زاده افلاطون. او فرزند پوتونه است. اسيوسيپ پس از مرگ افلاطون، اداره آكادمي را بر عهده گرفت.
* كلينياس : دوست پسر و معشوق گسنوفان ، سردار لشگرها و مرد سخت جهان (اين تعابيري است كه آريستيپوس در مورد گسنوفان به كار ميبرد).
کد مطلب: 87
آدرس مطلب: http://iptra.ir//matter/87/1-فرهنگ-چهرگان-يونان-باستان